Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
laughter
صدای خنده بلند
Other Matches
boisterous laughter
خنده بلند
gaff
خنده بلند
laughs
صدای خنده
laugh
صدای خنده
laughed
صدای خنده
horselaugh
خنده بلند وپر سر وصدا
screech
صدای بلند
fortissimo
صدای بلند
row de dow
صدای بلند
screeched
صدای بلند
screeches
صدای بلند
buzzing
صدای بلند
screeching
صدای بلند
loudly
با صدای بلند
buzzes
صدای بلند
buzz
صدای بلند
vociferant
با صدای بلند
buzzed
صدای بلند
din
صدای بلند
sopranos
ششدانگ صدای بلند
whomp
صدای ضربت بلند
At the top of ones voice .
با صدای هرچه بلند تر
turn down
<idiom>
کم کردن صدای بلند
stentorophonic
دارای صدای بلند
soprano
ششدانگ صدای بلند
buzzing
ایجاد صدای بلند
buzz
ایجاد صدای بلند
buzzes
ایجاد صدای بلند
buzzed
ایجاد صدای بلند
whooped
صدای بلند مثل سرفه
whoops
صدای بلند مثل سرفه
whooping
صدای بلند مثل سرفه
whoop
صدای بلند مثل سرفه
whomp
با صدای بلند ضربت زدن
loudmouthed
وراج دارای صدای بلند
whang
با صدای بلند زدن کوبیدن
vociferate
با صدای بلند ادا کردن
talk up
با صدای بلند حرف زدن
bang
صدای بلند یا محکم چتر زلف
banged
صدای بلند یا محکم چتر زلف
banging
صدای بلند یا محکم چتر زلف
bangs
صدای بلند یا محکم چتر زلف
buzzer
وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند
buzzers
وسیله الکتریکی که صدای بلند ایجاد میکند
crash
ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashed
ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashes
ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashing
ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crashingly
ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
countertenor
خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
to blast something
با صدای خیلی بلند بازی کردن
[آلت موسیقی]
countertenors
خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
poop
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
slamming
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slams
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slam
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slammed
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
sportiveŠetc
خنده کن خنده وبازی کن
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touts
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl
نوعی دامن بلند با کمر بلند
honks
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contraltos
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
chortle
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong
صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortled
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
skirl
صدای زیر صدای نی انبان
twanging
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
laugh
خنده
laughter
خنده
laughs
خنده
irrision
خنده
laughing
خنده
laughed
خنده
belly laugh
خنده از ته دل
farcical
خنده اور
nicker
خنده کردن
funny
خنده دار
funniest
خنده دار
laugher
خنده کننده
funnier
خنده دار
lusory
بازی کن خنده کن
ludicrous
خنده اور
to laugh away
با خنده گذراندن
risibility
خنده داربودن
queerer
خل خنده دار
fleer
خنده نیشدار
serio comic
هم خنده دار
risible faculty
استعداد خنده
irrision
خنده استهزایی
laugh away
با خنده گذراندن
laugh down
با خنده از رو بردن
laughingstock
مایه خنده
laughter is infectious
خنده مسری
sarcasm
زهر خنده
howlers
خنده اور
To burst with laughter.
از خنده غش کردن
laughing stock
مایهی خنده
snigger
خنده استهزاامیز
A forced laugh.
خنده زورکی
ridiculous
خنده دار
titters
خنده تو دزدیده
tittering
خنده تو دزدیده
tittered
خنده تو دزدیده
risible
خنده اور
laughing
خنده اور
laughable
خنده دار
crack up
<idiom>
از خنده ترکیدن
hilarious
خنده دار
queer
خل خنده دار
droll
خنده اور
humorous
خنده اور
titter
خنده تو دزدیده
comic
خنده دار
queerest
خل خنده دار
playfully
با خنده و بازی
howler
خنده اور
grins
خنده نیشی
sniggered
خنده استهزاامیز
grinning
خنده نیشی
grinned
خنده نیشی
tricksy
بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
grin
خنده نیشی
sniggers
خنده استهزاامیز
comics
خنده دار
sniggering
خنده استهزاامیز
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
laughter is infectious
خنده همه را می گیرد
miming
نمایش خنده اور
giggled
با خنده افهار داشتن
waggish
بذله گو خنده دار
mimes
نمایش خنده اور
mimed
نمایش خنده اور
mime
نمایش خنده اور
giggle
با خنده افهار داشتن
waggishly
بذله گو خنده دار
giggles
با خنده افهار داشتن
giggling
با خنده افهار داشتن
comedies
نمایش خنده دار
cachinnate
در خنده افراط کردن
break into a laugh
زیر خنده زدن
sardonically
وابسته به زهر خنده
sardonic
وابسته به زهر خنده
gig
شوخی خنده دار
gigs
شوخی خنده دار
funny
خنده اور عجیب
funniest
خنده اور عجیب
funnier
خنده اور عجیب
farce
نمایش خنده اور
comedy
نمایش خنده دار
comic opera
نمایش خنده دار
ridiculously
بطور خنده اور
laugh off
با خنده دور کردن
keep a straight face
از خنده خودداری کردن
it provokes laughter
باعث خنده است
it provokes laughter
خنده اور است
derision
مایه خنده وتمسخر
intempestive laughter
خنده بیجا یا نا بهنگام
laughably
بطور خنده دار
laughing gas
گاز خنده اور
farces
نمایش خنده اور
nitrogen monoxide
گاز خنده اور
to burst in to a laugh
زیر خنده زدن
funnily
چنانکه خنده اورد
hysterical
بسیار خنده دار
hysterically
بسیار خنده دار
to roar with laughter
<idiom>
از خنده روده بر شدن
ridiculousness
خنده اور بودن
rediculously
بطور خنده اور
raise a laugh
خنده راه انداختن
opera comique
نمایش خنده اور
nitrous oxide
گاز خنده اور
to set in a roar
از خنده روده برکردن
to be convulsed with laughter
از خنده بخود پیچیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com