Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
concussion
صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
Other Matches
amuck
یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
wince
خود رالرزاندن وتکان دادن
winces
خود رالرزاندن وتکان دادن
wincing
خود رالرزاندن وتکان دادن
winced
خود رالرزاندن وتکان دادن
stabilizer
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
stabilisers
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to sweat coins
مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
leads
منجر شدن
eventuate
منجر شدن
redound
منجر شدن
conduce
منجر شدن
assist
پاس منجر به گل
conducive
منجر شونده
assists
پاس منجر به گل
assisting
پاس منجر به گل
trepan
منجر شدن به
assisted
پاس منجر به گل
lead
منجر شدن
unconsciousness
بیهوشی
epilepsy
بیهوشی
insensibility
بیهوشی
anesthetics
بیهوشی
lipothymy
بیهوشی
anesthesia
بیهوشی
anaesthesia
بیهوشی
insipience
بیهوشی
syncope
بیهوشی
anaesthetic
بیهوشی
anaesthetics
بیهوشی
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
explusion foul
خطای منجر به اخراج
endo
تصادف منجر به واژگونی
blow resulting in death
ضربه منجر به موت
stupidities
خریت بیهوشی
stupidity
خریت بیهوشی
stupefaction
بیهوشی تخدیر
blackout
بیهوشی موقت
astonishment
حیرت بیهوشی
blackouts
بیهوشی موقت
local anasthesia
بیهوشی موضعی
stupidness
بیهوشی حماقت
anesthetic
داروی بیهوشی
anaesthetist
متخصص بیهوشی
buttending
خطای چوب منجر به پنالتی
turnover
خطای منجر به از کف دادن توپ
anaesthetic
بی حسی داروی بیهوشی
trances
از خود بیخودی بیهوشی
trance
از خود بیخودی بیهوشی
anaesthetics
بی حسی داروی بیهوشی
insensibly
از روی بیهوشی یا بی حسی
to come to
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
anaesthesia
بی حسی داروی بیهوشی
to become conscious
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to come round
[around]
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to come to oneself
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
anesthetics
بی حسی داروی بیهوشی
pinning combination
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
stalement
گره خوردن منجر به اعلام سرپا
anesthetist
پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
to anaesthetize locally
سر کردن بیهوشی موضعی زدن
ictus
تپش حمله ناگهانی بیهوشی
paths
محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path
محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
hibernation
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
blackout
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی
[پزشکی]
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
probative
حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
to have a blackout
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی داشتن
[پزشکی]
shallow water blackout
بیهوشی غواص که نفس رازیر اب حبس کرده
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
bombs
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
recital
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
recitals
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
shock
صدمه
injuriousness
صدمه
hardship
صدمه
blow
صدمه
casualty
صدمه
shocked
صدمه
casualties
صدمه
hardships
صدمه
blows
صدمه
torts
صدمه
maim
صدمه
maimed
صدمه
maiming
صدمه
maims
صدمه
harms
صدمه
harming
صدمه
harmed
صدمه
tort
صدمه
harm
صدمه
displeasure
صدمه
indemnity
صدمه
hurt
صدمه
scathe
صدمه
hurting
صدمه
hurts
صدمه
injury
صدمه
harmfulness
صدمه
scot-free
بی صدمه
concussion
صدمه
shocks
صدمه
hurtless
بی صدمه
scot free
بی صدمه
indemnities
صدمه
cruelty
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
upwash
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
shocked
صدمه ضربت
harms
صدمه زدن
occupational hazards
صدمه شغلی
harmlessly
بدون صدمه
maul
صدمه زدن
occupational hazard
صدمه شغلی
unscathed
صدمه ندیده
hurts
صدمه اذیت
scathe
صدمه زدن
shock
صدمه ضربت
hurt
صدمه اذیت
harm
صدمه زدن
intact
صدمه ندیده
shocks
صدمه ضربت
hurting
صدمه اذیت
harmed
صدمه زدن
disservice
صدمه بدخدمتی
harming
صدمه زدن
safe
صدمه نخورده
lay hands on someone
<idiom>
صدمه زدن
bodily harm
صدمه جسمانی
damage
صدمه دیدن
damnify
صدمه زدن
concussion
تصادم صدمه
safer
صدمه نخورده
safes
صدمه نخورده
mauled
صدمه زدن
mauling
صدمه زدن
concuss
صدمه زدن
mauls
صدمه زدن
hurtfulness
مضرت صدمه
offend
صدمه زدن
offended
صدمه زدن
offends
صدمه زدن
safest
صدمه نخورده
endamage
صدمه زدن
russian revolution
وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
injured parties
طرف صدمه دیده
injured party
طرف صدمه دیده
conserving
از صدمه محفوظ داشتن
conserved
از صدمه محفوظ داشتن
conserves
از صدمه محفوظ داشتن
conserve
از صدمه محفوظ داشتن
marring
صدمه زدن اسیب
marred
صدمه زدن اسیب
damage
صدمه دیدن ازون
mar
صدمه زدن اسیب
damage
صدمه
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
nipped
صدمه زدن دردناک بودن
malignant
زیان اور صدمه رسان
nip
صدمه زدن دردناک بودن
indemnify
صدمه زدن به غرامت دادن
miscarry
صدمه دیدن اشتباه کردن
constructive total loss
صدمه کلی خسارت بنیانی
miscarries
صدمه دیدن اشتباه کردن
damaged in transit
صدمه دیده هنگام ترانزیت
miscarrying
صدمه دیدن اشتباه کردن
let (someone) have it
<idiom>
شخصی را به سختی صدمه زدن
injures
اذیت کردن صدمه زدن
injure
اذیت کردن صدمه زدن
injuring
اذیت کردن صدمه زدن
nips
صدمه زدن دردناک بودن
internationalism
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
hurts
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurting
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
get back at
<idiom>
صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
knock one's block off
<idiom>
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
hurt
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averages
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traced
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
loads
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com