Dictiornary-Farsi | صراحت و احتراز از پرده پوشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
glasnost	صراحت و احتراز از پرده پوشی


Other Matches

glozing	پرده پوشی
to blanch over	پرده پوشی کردن
non-violence	احتراز از خشونت
avoidless	غیر قابل احتراز
pacifism	ایین احتراز ازجنگ
avoidance	کناره گیری احتراز
pacificism	ایین احتراز ازجنگ
forbears	جد اعلی احتراز کردن
forbear	جد اعلی احتراز کردن
speciosity	صراحت
explicitness	صراحت
imprecise	بی صراحت
four-square	با صراحت
directness	صراحت
precision	صراحت
membranaceous	دارای غشاء پرده پرده غشایی
uberrima fides	صراحت کامل
imprecision	عدم صراحت
inexplicitness	عدم صراحت
perspicuity	صراحت شفافی
enounce	به صراحت گفتن
up front	با صراحت و صداقت
positivity	قطع صراحت
disingenuous	بدون صراحت لهجه
radar danning	ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
we demand p in our contract	ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
opercular	سر پوشی
renouncement	چشم پوشی
connivance	چشم پوشی
opaqueness	پشت پوشی
obliviousness	چشم پوشی
obliviously	باچشم پوشی
waiver	چشم پوشی
condonation	چشم پوشی
dandyism	شیک پوشی
up front	بیپرده پوشی
planking	تخته پوشی
abnegation	چشم پوشی
ligation	لیگاند پوشی
gloze	عیب پوشی
renunciation	چشم پوشی
tone and semitone	پرده ونیم پرده
furring	تخته پوشی دولا
conniving	چشم پوشی کردن
connives	چشم پوشی کردن
connived	چشم پوشی کردن
ignored	چشم پوشی کردن
dandify	شیک پوشی کردن
connive	چشم پوشی کردن
eonism	مبدل پوشی جنسی
negligible	قابل چشم پوشی
glozingly	ازراه عیب پوشی
condoned	چشم پوشی کردن از
ignore	چشم پوشی کردن
condoning	چشم پوشی کردن از
waived	چشم پوشی کردن
transvestism	مبدل پوشی جنسی
secrecy	راز پوشی پوشیدگی
condones	چشم پوشی کردن از
waive	چشم پوشی کردن
condone	چشم پوشی کردن از
ignoring	چشم پوشی کردن
ignores	چشم پوشی کردن
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) .	عیب پوشی کردن
waives	چشم پوشی کردن
mumming	نقاب پوشی و لال بازی
NMI	وقفه غیرقابل چشم پوشی
planking	تخته پوشی چوب فرش
tringle	چوب پرده میل پرده چوب دیرک
renunciative	مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory	مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
overlook	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooks	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
not give someone the time of day <idiom>	تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
avoids	احتراز کردن اجتناب کردن
avoiding	احتراز کردن اجتناب کردن
avoided	احتراز کردن اجتناب کردن
avoid	احتراز کردن اجتناب کردن
ransom	وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms	وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
condonation	اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
mantles	پرده
screened	پرده
mantle	پرده
painting	پرده
paintings	پرده
hangings	پرده
outspokenly	بی پرده
purdah	پرده
curtains	پرده
screen	پرده
screening, screenings	پرده
tympan	پرده
tympanon	پرده
unreserved	بی پرده
velum	پرده
window shade	پرده
smokescreen	پرده
uninhibited	بی پرده
straightforwardly	بی پرده
straight out	بی پرده
plain spoken	بی پرده
screens	پرده
door curtain	پرده
door curtain	پرده در
fin footed	پرده پا
free spoken	بی پرده
patagium	پرده
pecten	پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
blunt	بی پرده
blinded	پرده
pall	پرده
blinds	پرده
palled	پرده
membranes	پرده
vanes	پرده
straightest	بی پرده
pert	بی پرده
veils	پرده
straighter	بی پرده
backstage	در پس پرده
blunted	بی پرده
diaphragms	پرده
blind	پرده
blunter	بی پرده
blunting	بی پرده
diaphragm	پرده
blunts	بی پرده
veil	پرده
straight	بی پرده
straightforward	بی پرده
bluntly	بی پرده
franking	بی پرده
franks	بی پرده
franker	بی پرده
palls	پرده
bluntest	بی پرده
palling	پرده
franked	بی پرده
frank	بی پرده
membrane	پرده
frankest	بی پرده
vane	پرده
planking	تخته پوشی تخته بندی
lambrequin	یا روی پرده
drumhead	پرده صماخ
panel	پرده مخابرات
endocardium	پرده درونی دل
living picture	پرده نقاشی
Shrouded in mystrey.	در پرده اسرار
marking panel	پرده مخابرات
light screen	پرده نور
maidenhead	پرده بکارت
membrane	پرده پوست
To draw the curtain .	پرده را کشیدن
endoderm	پرده درونی
it is wrapt in mystery	در پرده است
membranes	پرده پوست
grout curtain	پرده تزریق
half tone	نیم پرده
franked	بی پرده حرف زن رک
he has a loose tongue	پرده در است
say it frankly	بی پرده بگو
hymenoptera	پرده بالان
franker	بی پرده حرف زن رک
A 4-cat play.	نمایش در 4 پرده
hymenopteral or terous	پرده بال
smokescreen	دود پرده
eardrum	پرده صماخ
entracte	میان پرده
frankest	بی پرده حرف زن رک
frank	بی پرده حرف زن رک
steel facing membrane	پرده فولادی
eardrums	پرده صماخ
fretted	پرده دار
eardrums	پرده گوش
tympanic membrane	پرده صماخ
quater tone	یک چهارم پرده
tympanum	پرده گوش
unreserve	بی پرده گویی
round unvarnished tale	سخن بی پرده
signal panel	پرده مخابرات
sun blind	پرده پنجره
the curtain falls	پرده میافتد
smoke screen	پرده دود
roundly	بی پرده اشکار
to draw the c. forth	پرده کشیدن
silver screen	پرده سینما
to draw the c. forth	پرده افتادن
eardrum	پرده گوش
webbed	پرده دار
tableaux	پرده نقاشی
watertight facing	پرده اب بندی
diaphragm	میان پرده
diaphragms	میان پرده
straightaway	رک وبی پرده
mediastinum	میان پرده