Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (44 milliseconds)
English
Persian
recapitulate
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
Other Matches
dysgenic
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
to trot out
وراجی تکراری کردن
to regurgitate
وراجی تکراری کردن
rebroadcast
برنامه تکراری پخش کردن
platitudinous
تکراری و پیش پا افتاده کردن
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
congenital
ارثی
patrimonial
ارثی
coparcenery
هم ارثی
genetic
ارثی
heritable
ارثی
inherited
ارثی
hereditary
ارثی
successive
ارثی
geneticists
ارثی نگر
genetic endowment
موهبت ارثی
geneticist
ارثی نگر
geneticism
ارثی نگری
hereditarianism
ارثی نگری
genomotives
انگیزههای ارثی
genotype
سنخ ارثی
be in one's blood
<idiom>
ارثی بودن
prerogatives
امتیاز مخصوص حق ارثی
genetic endowment
ساز و برگ ارثی
diathesis
بیماری پذیری ارثی
bequests
ارثی که بنابوصیت رسیده
prerogative
امتیاز مخصوص حق ارثی
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
makings
صفات یا
amphiploid
دارای حداقل کرموسوم ارثی
legitimism
هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
principal
رئیس موسسه اثاثه ارثی
principals
رئیس موسسه اثاثه ارثی
sex linked
واقع در کروموزم جنسی ارثی
secondary qualities
صفات ثانوی
paternity
صفات پدری
womanliness
صفات زنانه
sportmanlike
صفات ورزشکارانه
legitimist
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
Generosity runs in the family.
سخاوت دراین خانواده ارثی است
pattern
الگو صفات فردی
qualities inhering in a person
صفات جبلی شخص
interosculate
صفات مشترک داشتن
ethos
صفات وشخصیت انسان
osculation
تماس اشتراک صفات
patterns
الگو صفات فردی
admirable qualitics
صفات پسندیده یاستوده
epithetical
دارای صفات یا القال
germanity
صفات ویژه المانی
homozygote
واجد صفات پدرومادر
characterization
توصیف صفات اختصاصی
animalization
واجد صفات حیوانی
attributes of god
صفات یا اسامی خدا
osculate
صفات مشترک داشتن
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
quantitative
بیان شده بر حسب صفات
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
racy
دارای صفات اصلی و نژادی
whorish
دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
quantitatively
بیان شده بر حسب صفات
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
to p any one's good qualities
صفات نیک کسی راستودن
frequentative
تکراری
redundant
تکراری
recapitulative
تکراری
recapitulatory
تکراری
repetitious
تکراری
interative
تکراری
reduplicative
تکراری
repetitive
تکراری
reiterative
تکراری
well conditioned
نیکو خصال دارای صفات حسنه
disfeature
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
frequentative
فعل تکراری
motifs
واحد تکراری
duplicating
تکراری تکثیرکردن
iterative methode
روش تکراری
iterative process
فرایند تکراری
repeating unit
واحد تکراری
theme song
قطعه تکراری
interative process
فرایند تکراری
interative algorithm
الگوریتم تکراری
motif
واحد تکراری
duplicate
تکراری تکثیرکردن
duplicated
تکراری تکثیرکردن
iterative solution
راه حل تکراری
duplicates
تکراری تکثیرکردن
re-running
برنامهی تکراری
to regurgitate
شر و ور تکراری گفتن
re-run
برنامهی تکراری
re-ran
برنامهی تکراری
recursive equations
معادلات تکراری
to trot out
شر و ور تکراری گفتن
re-runs
برنامهی تکراری
cacogenesis
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
characters
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
echinoid
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
autosexing
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
These qualities are esteemed by managers.
مدیران این
[نوع]
صفات را ارجمند می شمارند.
I keep repeating himself
همش حرفای تکراری
iterative
ازسر گیرنده تکراری
routine work
کار تکراری عادی
repeating decimal number
عدد دهدهی تکراری
to regurgitate
حرف مفت تکراری زدن
instances
شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
rehash
تکرار مکررات چیز تکراری
rehashed
تکرار مکررات چیز تکراری
instance
شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
to trot out
حرف مفت تکراری زدن
rehashes
تکرار مکررات چیز تکراری
repeated
نقش تکراری و پی در پی
[بندی]
[قالی]
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
to get into a rut
یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن
[کاری]
diaper pattern
طرح گل و بلبل تکراری
[بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
as dull as a ditch-water
مثل فیلم های تکراری
[خسته کننده و ملال آور]
wave form
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
leitmotif
عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotive
عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
humanising
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
professionalism
صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
humanises
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanized
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizing
انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
holds
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
non-directional design
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
Miri design
طرح بته میری
[طرح بته جقه]
[این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
saw tooth
دندانه اره ای
[گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
reciprocal border
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com