Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
Other Matches
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
heraldry
ایین وتشریفات نشانهای خانوادگی
f. pile or pyre
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
zombi
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
heraldry
نجباوعلائم نجابت خانوادگی نشان نجابت خانوادگی
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
enactory
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood
<idiom>
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
trestle
ستون راروی پایه قرار دادن
trestles
ستون راروی پایه قرار دادن
tressel
ستون راروی پایه قرار دادن
I dont have an earthly chance.
کمترین شانس راروی زمین ندارم
Hang out the washing on the line to dry.
لباسها راروی بند آویزان کن که خشک شوند
bread-board
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-boards
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
suttee
زن هندو که خود راروی جنازه شوهرش میسوزاند
new coined
تازه بنیاد تازه سکه زده
atlases
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlas
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
newlywed
تازه داماد تازه عروس
piped
نشانهای
pipe
نشانهای
performances
نمود
appearance
نمود
prospect
نمود
prospected
نمود
prospects
نمود
performance
نمود
life form
زی نمود
life forms
زی نمود
growth
نمود
growths
نمود
phenomenon
نمود
appearances
نمود
aspect
نمود
aspects
نمود
prospecting
نمود
brush
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brushes
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
distaff
التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
cleaned
صفحهای
disk flower
گل صفحهای
cleans
صفحهای
clean
صفحهای
cleanest
صفحهای
paginary
صفحهای
it had a europeanlook
اروپایی می نمود
pseudomorphism
نمود کاذب
macroscopic
درشت نمود
actescence
نمود شیر
phenomenon
نمود تجلی
psychological make up
نمود ذهنی
disc brake
ترمز صفحهای
disk armature
ارمیچر صفحهای
slab zinc
زینک صفحهای
flagstone paving
فرش صفحهای
flange coupling
پیوست صفحهای
plate rheostat
رئوستای صفحهای
plate clutch
کلاج صفحهای
plate capacitor
خازن صفحهای
plate condenser
خازن صفحهای
plane wave
موج صفحهای
induction disk
اهنربای صفحهای
page printer
چاپگر صفحهای
the peculiarities of mammals
نشانهای اختصاصی پستانداران
pseudomorphous
دارای نمود کاذب
movable bridge
پلی که میشودجابجا نمود
he proceeded to investigate it
بتحقیق ان مبادرت نمود
he showed me kindness
ابرازمحبت نسبت به من نمود
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
multiphase
دارای چند نمود
hobbledehoy
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
concrete tile press
پرس صفحهای بتن
interplanar crystal spacing
فاصله بین صفحهای
plane sinusoidal wave
موج سینوسی صفحهای
punchboard maze
ماز صفحهای سوراخدار
side milling cutter
دستگاه فرز صفحهای
form
صفحهای از صفحات کامپیوتری
formed
صفحهای از صفحات کامپیوتری
forms
صفحهای از صفحات کامپیوتری
interplanar spacing
فاصله بین صفحهای
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
incommutably
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
parent object
صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
disk seal valve
لامپ خلاء با الکتردهای صفحهای
superscribe
روی صفحهای گراور کردن
home page
باز کردن صفحهای از وب سایت
off page connector
اتصال دهنده برون صفحهای
operators
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
operator
نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
pontificalia
جامه و نشانهای اسقفی لباس رسمی
domestic
خانوادگی
familial
خانوادگی
incompressibly
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
coherence
فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
head liner
کسیکه نامش دربالای صفحهای نموداراست
mealing table
صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
flags
نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flag
نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
patronymic
نام خانوادگی
family names
اسم خانوادگی
family names
نام خانوادگی
surnames
نام خانوادگی
removed
فاصله خانوادگی
nobility
اصالت خانوادگی
homophyly
شباهت خانوادگی
family name
نام خانوادگی
family name
اسم خانوادگی
family background
پیشینه خانوادگی
domestic problem
مساله خانوادگی
family industry
صنعت خانوادگی
household system
نظام خانوادگی
washerwoman
زن رختشوی خانوادگی
blazon
نشان خانوادگی
emblazonry
نشان خانوادگی
family allowances
مقرری خانوادگی
family farm
مزرعه خانوادگی
family asset
دارائی خانوادگی
clannishness
هواداری خانوادگی
surname
نام خانوادگی
multiplex
دستگاه پرژکتوری که چند عکس راروی هم مخلوط میکندوسیله چند چانلی
continuation
صفحهای ازمتن که به صورت صفحه اصلی است
symbolically
دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی
symbolic
دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی
noughts and crosses
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
quantifier
علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
vendettas
دشمنی خونی خانوادگی
family neurosis
روان رنجوری خانوادگی
domestically
بطور خانوادگی و اهلی
vendetta
دشمنی خونی خانوادگی
majordomo
متصدی امور خانوادگی
coat armour
زره ونشانهای خانوادگی
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
veronica
ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
wysiwyg
You What Is See WhatYou کلمه پردازهایی که تصاویر صفحهای تولید می کنند
role indicator
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
prompts
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompted
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompt
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
PRN
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
scutcheon
سپر سپرحاوی نشان خانوادگی
tied down
<idiom>
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
maiden name
نام خانوادگی زن پیش ازشوهرکردن
maiden names
نام خانوادگی زن پیش ازشوهرکردن
highbred
دارای تربیت یانجابت خانوادگی
emblazon
بانشانهای نجابت خانوادگی اراستن
blazonry
علامت یانشان نجابت خانوادگی
hestia
الهه اجاق خانوادگی وشهرها
halma
یکجور بازی روی صفحهای که 652 خانه چارگوش دارد
burster
یک وسیله مکانیکی که خروجی کامپیوتری چند صفحهای راجدا میکند
benchmark
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
checked
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
trashcans
نشانهای که مثل سط ل آشغال است و هر فایلی که وارد آن شود پاک میکند
checks
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
symbolically
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolic
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
benchmarks
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
trashcan
نشانهای که مثل سط ل آشغال است و هر فایلی که وارد آن شود پاک میکند
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
major domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
He cant be tied down to family life.
پای بند زندگی خانوادگی نیست
blood feud
کینه وعداوت خانوادگی دشمنی دیرین
major-domo
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
planch
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
ended
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
group
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
groups
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
device media control language
نوعی زبان که توسط مدیرپایگاه داده استفاده میشودتا شرح فیزیمی پایگاه داده راروی یک دستگاه ذخیره دیسک ایجاد کند
piggyback file
فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
response
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
responses
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
Recycle Bin
نشانهای روی صفحه نمایش ویندوزکه مانند محل نگهداری کاغذهای بیهوده است
nescience
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
shadowmask
صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
scrolls
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scroll
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
control rod
میله لوله یا صفحهای درهسته شناسی که حاوی موادی است که نوترونها رابسرعت جذب میکند
suitcases
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
aiming field
نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
suitcase
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
click art
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com