Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
eccentric disc
صفحه گریز از مرکز
Other Matches
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
centrifugal
مرکز گریز
centrifugal
گریز از مرکز
centrifuges
مرکز گریز
centrifuge
مرکز گریز
contrifuge
گریز از مرکز
eccentricity
گریز یا خروج از مرکز
centrifugal acceleration
شتاب گریز از مرکز
ultracentrifuge
فرا مرکز گریز
contrifugal force
نیروی گریز از مرکز
centrifugal lubrication
روغنکاری گریز از مرکز
centrifugal pump
تلمبه مرکز گریز
centrifugal force
نیروی گریز از مرکز
centrifugal force
نیروی مرکز گریز
eccentric cam
بادامک گریز از مرکز
eccentricity
گریز از مرکز غرابت
eccentricities
گریز یا خروج از مرکز
centrifugation
قوه گریز از مرکز
centrifugal pump
پمپ گریز از مرکز
eccentricities
گریز از مرکز غرابت
centrifugally cast pipe
لوله ریخته گی گریز از مرکز
blower
نوعی کمپرسور گریز از مرکز
centrifugal casting process
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting
ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
pincushion distortion
خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
centering
عمل قرار دادن متن در مرکز صفحه نمایش
centre
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centered
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centred
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centers
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
menu
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
menus
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
qwerty keyboard
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
pen
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
raster
گرافیکی که تصاویر آن روی خط وطی در صفحه نمایش یا صفحه ساخته می شوند
consol
دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
plasma display
صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
ksr
ترمینالی که صفحه کلید و صفحه نمایش دارد و به CPU متصل است
con
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conned
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
table
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
tabling
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
tables
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
cons
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
multiviewports
صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
routing
صفحه ویدیو متنی که مسیر سایر صفحه ها را شرح میدهد
portrait
جهت صفحه یا یک ورق صفحه که بلندترین لبه عمودی است
auto
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
lead in page
صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
conning
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
raster
یک حرکت افقی اشعه روی صفحه در مقابل صفحه CRT
tabled
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
portraits
جهت صفحه یا یک ورق صفحه که بلندترین لبه عمودی است
flattest
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
glares
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glared
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
data tablet
یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
flat
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
glare
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
notebook computer
که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
hyperlink
کلمه یا تصویر یا دگمهای در صفحه وب یا عنوان چند رسانهای که در صورت انتخاب کاربر را به صفحه دیگری می برد
backlight
چراغ پشت صفحه کریستال مایع که شدت حروف صفحه را بهبود می بخشد وآنها را خوانا تر میکند
refresh buffer
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
stations
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stationed
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
devices
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
disc
صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
discs
صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
buttoning
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoned
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
cls
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
paged
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
implicit reference
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
pages
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
page
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
fielded
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
ansi
ترتیبی از حروف کنترلی صفحه نمایش ANSI که رنگها و خصوصیات متن را روی صفحه کنترل میکند این ترتیب با کلید ESC و شروع میشود
leakage
گریز
desertion
گریز
get away
گریز
digression
گریز
leakages
گریز
chevy
گریز
scampering
گریز
escapement
گریز
scampered
گریز
elusion
گریز
scamper
گریز
scampers
گریز
escape
گریز
abscondence
گریز
allusions
گریز
allusion
گریز
fly-by-night
شب گریز
evasions
گریز
evasion
گریز
aposteophe
گریز
subterfuges
گریز
subterfuge
گریز
side step
گریز
escaped
گریز
escapes
گریز
escaping
گریز
lubricious
گریز پا
loop hole
گریز
metabasis
گریز
flight
گریز
loop
گریز
ineluctable
نا گریز
jink
گریز
scuttle
گریز
scuttled
گریز
misogynists
زن گریز
scuttles
گریز
scuttling
گریز
misogynist
زن گریز
truancy
گریز
elopement
گریز
elopements
گریز
leg bail
گریز
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
pop up window
پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
VDU
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDUs
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
print
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
printed
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
misanthropes
انسان گریز
misanthrope
انسان گریز
misanthrope
مردم گریز
hit and run
جنگ و گریز
misanthropes
مردم گریز
hit-and-run
جنگ و گریز
dodged
گریز زدن
evading
گریز از دشمن
misogynous
متنفر از زن زن گریز
velocity of escape
سرعت گریز
running fight
جنگ و گریز
flight
عزیمت گریز
centrifugal
گریز از مرکزی
to run off
گریز زدن
to put by
گریز زدن
negative movement reflex
بازتاب گریز
to give leg
گریز زدن
unsocial
مردم گریز
guy
فرار گریز
guys
فرار گریز
dodging
گریز زدن
escape
گریز فرار
inescapable
گریز نا پذیر
escaped
گریز فرار
escapes
گریز فرار
escaping
گریز فرار
unsociable
مردم گریز
loopholes
راه گریز
loophole
راه گریز
parthian shaft or shot
جنگ و گریز
parthian shaft or shot
تیرهنگام گریز
loss
گریز سقوط
evasions
گریز زنی
evasion
گریز زنی
apostrophize
گریز زدن
prison breaker
زندان گریز
dodges
گریز زدن
fugue reaction
واکنش گریز
corticofugal
قشر گریز
drive
گریز پا به توپ
ineludible
گریز ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com