English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
I know best where my interests lie. صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
Other Matches
outselling بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
carme کارم
i am through with my work کارم به پایان رسید
I just cant drop my work and go . نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
I have a good mind to quit my job. شیطان میگه کارم راول کنم
own best interest صلاح
It is not advisable . It is inexpedient. صلاح نیست
to deesm a صلاح دانستن
inadvisable دور از صلاح مضر
in one's best interest به صلاح خود شخصی
i do know می دانم
inadvisably بدون اینکه صلاح باشد
common good خیر عمومی یا صلاح همگانی
For goodness sake ,how do I know? بابا من چه می دانم ؟
for a iknow انچه من می دانم
As far as I know . So far as I know. تا آنجا که من می دانم
I don't know it either! <idiom> من هم نمی دانم!
for a iknow تا انجا که می دانم
I appreciate the fact that ... من قدر این را می دانم که ...
i deed it my duty to وفیفه خود می دانم که
I dont know what is what. نمی دانم چی به چیه
I dont exactly know. درست نمی دانم
it is impolitic reply so soon صلاح نیست به این زودی پاسخ داده شود
Now you're asking me one! <idiom> من نمی دانم! [اصطلاح روزمره]
Ask me another ! <idiom> من نمی دانم! [اصطلاح روزمره]
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
I dont know what became of him . نمی دانم چه بسرش آمد
I feel morally bound to … از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
I have done my homework. I know how to cope . من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
If I lay my hands on him. اگر دستم به اوبرسد می دانم چکار کنم
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . نمی دانم کدام گوری رفته است
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
owns خودم
owning خودم
owned خودم
own خودم
myself من خودم
number one خودم
myself خودم
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
on my own account بابت خودم
for my part از سهم خودم
for my parts از سهم خودم
with my proper eyes با چشم خودم
siree اقای خودم
myself شخص خودم
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
pon my life بجان خودم
on my own account بحساب خودم
owns شخصی مال خودم
owning شخصی مال خودم
it is my own مال خودم است
With my own capital . با سرمایه شخصی خودم
sirree اقاجان اقای خودم
i may thank myself گناه از خودم است
i saw it my self من خودم انرا دیدم
owned شخصی مال خودم
imyself saw it من خودم انرا دیدم
own شخصی مال خودم
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
on your own خودم تنهایی [کاری را کردن]
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
What a mes I made of my life . دیدی چه بروز خودم آوردم
I could pass for a Greek . می توانم خودم رایونانی جابزنم
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
I can manage that. <idiom> خودم از پسش برمی آیم.
I wI'll get there somehow. یکجوری خودم را آنجا می رسانم
i advised him to go there به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I should bring you round to my way of thinking . باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I can manage, thank you. خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I sat down with no fuss or bother . برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
This house is my own . این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I wI'll try to catch up. سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I'm doing it on my own account, not for anyone else. این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
the more better the best بهتر
better than بهتر از
so much the better for me بهتر من
so much the better چه بهتر
all the better چه بهتر
better بهتر
ameliorated بهتر کردن
amelioration بهتر شدن
modifying بهتر کردن
So much the better. دیگه بهتر
modify بهتر کردن
preferably بطور بهتر
modifies بهتر کردن
ameliorating بهتر کردن
ameliorates بهتر کردن
ameliorate بهتر کردن
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
above rubies بهتر از یاقوت
meliorate بهتر شدن
to change to the better بهتر شدن
might as well <idiom> ترجیحا بهتر
on the mend <idiom> بهتر شدن
the best of all از همه بهتر
cote بهتر بودن از
ameliorator بهتر کننده
ameliorative بهتر شونده
meliorative بهتر شونده
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
enhance بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet بهتر شدن [از بیماری]
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ... به نظر من بهتر است که ...
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
tea is preferable to water چایی از اب بهتر است
out act بهتر انجام دادن از
enhanced بهتر یا واضح تر کردن
outplay بازی بهتر از حریف
the better plan is to بهتر این است که .....
modification بهتر کردن مدل
enhancing بهتر یا واضح تر کردن
enhances بهتر یا واضح تر کردن
it was no better هیچ بهتر نبود
it would be preferble to بهتر خواهد بود
ammunition modification بهتر سازی مهمات
he works better او بهتر کار میکند
amending بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorates بهتر شدن بهبودی یافتن
i know you better than he من شما را بهتر میشناسم تااو
surpass بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
i should p stay at home بهتر است در خانه بمانم
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
hardening and temper بهتر کردن تشویه ی فولاد
rounding ایجاد دید بهتر در گرافیک
rounding ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
ameliorating بهتر شدن بهبودی یافتن
to get back on one's feet وضعیت خود را بهتر کردن
Better late then never. <proverb> تاخیر بهتر از هرگز است .
amend بهتر کردن بهبودی یافتن
This photo does not do you justice. خودتان از عکستان بهتر هستید
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> همدلى از همزبانى بهتر است .
amended بهتر کردن بهبودی یافتن
Do you have anything better? آیا چیزی بهتر دارید؟
ameliorated بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate بهتر شدن بهبودی یافتن
hole job شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
think better of <idiom> رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
She has known better days in her youth . معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
you ought to know better شما باید بهتر از این بدانید
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
Better do it than wish it done. <proverb> شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
outshoot تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Do you have a room with a better view? آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
adjustments تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Are you feeling any better? آیا حال شما کمی بهتر است؟
soil improvement بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Better late than never! <proverb> دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Better late than never. <proverb> دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
He is the best physician as physicians go. نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
carbonet hardness درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
You're improving. <idiom> دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
go-getter <idiom> شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
adjusts تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lags زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
letter quality printing چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
every cloud has a silver lining <idiom> [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
outdo بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Half a loaf is better than no bread . <proverb> نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
outdoing بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
workgroup خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com