Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (2 milliseconds)
English
Persian
indigenous industries
صنایع بومی
Other Matches
key industries
صنایع کلیدی
heavy industry
صنایع سنگین
indigenous industries
صنایع محلی
handcraft
صنایع یدی
government owned industries
صنایع دولتی
food industries
صنایع غذایی
consumer industries
صنایع مصرفی
figures of speech
صنایع بدیعی
heavy industries
صنایع سنگین
chemical industries
صنایع شیمیایی
handicrafts
صنایع دستی
key industries
صنایع اصلی
knowledge industries
صنایع اطلاعاتی
metal industries
صنایع فلزی
utility
صنایع همگانی
fine art
صنایع مستظرفه
woodcraft
صنایع چوبی
figure of speech
صنایع ادبی
steel industries
صنایع فولادی
related industries
صنایع مرتبط
imagery
صنایع بدیعی
nationalized industries
صنایع دولتی
primary industries
صنایع اولیه
nationalized industries
صنایع ملی
home born
بومی
aboriginal
بومی
endemic
بومی
indigenous
بومی
indigene
بومی
aboriginals
بومی
autochthonous
بومی
autochthon
بومی
sympatry
هم بومی
domestic
بومی
Aborigine
بومی
citizen
بومی
citizens
بومی
vernaculars
بومی
natives
بومی
native
بومی
vernacular
بومی
dilettanti
دوستدارتفننی صنایع زیبا
government owned industries
صنایع متعلق بدولت
aesthete
طرفدار صنایع زیبا
heavy goods
محصول صنایع سنگین
industrially
از نظر حرف و صنایع
increasing cost industry
صنایع با هزینههای افزایشی
plastic arts
صنایع پلاستیکی یا قالبی
antitrust
یااتحادیههای بزرگ صنایع
dilettantes
دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettante
دوستدارتفننی صنایع زیبا
aesthetes
طرفدار صنایع زیبا
illyrian
بومی ایلیریا
home made
ساخت بومی
indigenousness
بومی بودن
nativism
بومی پرستی
vernaculars
زبان بومی
landsman
بومی هم میهن
autecology
تک شناسی بومی
plants indigenous to that soil
بومی ان خاک
domestic
رام بومی
naturalizing
بومی شدن
vernacular
زبان بومی
naturalizes
بومی شدن
naturalize
بومی شدن
naturalising
بومی شدن
blackfellow
بومی استرالیا
Aborigine
گیاه بومی
naturalises
بومی شدن
native language
زبان بومی
industries and mines
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
purple passage
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
minerva
صنایع یدی خدای پزشکی
purple patch
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
cartel
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartels
اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
protectionists
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
chamber of commerce
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
protectionist
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
secundine naturam
بومی وار خودبخود
to water
[horses, cattle, etc.]
آب دادن
[به جانوران بومی]
endemic wildlife
حیات وحش بومی
Gaelic
زبان بومی اسکاتلندی
come from
<idiom>
بومی جایی بودن
sabra
اسرائیلی بومی فلسطین
indigenously
بطور بومی یا ذاتی
guild socialism
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
bounties
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
eia
Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
to protect home industry
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
florulent
خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
industrial
دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
Coptic Church
کلیسای بومی مصر و اتیوپی
vernacularism
کلمه یا اصطلاح بومی ومحلی
ancillary
مستخدم بومی مربوط به کلفت
romaic
زبان بومی یونان امروز
green mountain boy
مرد بومی یا ساکن ورمونت
galicean
بومی یا زبان گالیس ولایتی از اسپانیا
aardwolf
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
Aborigines
سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
walkabouts
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
euphuism
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
arrdwolf
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
Analogical architecture
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
protect home judustry
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
endemic
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
Italian Villa style
[سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
vorticism
مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده
Japonaiserie
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com