English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hyperbole صنعت اغراق
Other Matches
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
overstatement اغراق
exaggerator اغراق گو
hyperbolist اغراق گو
exaggeration اغراق
hyperbole اغراق
high-flown با اغراق
overstatements اغراق
fulsomeness اغراق
extravaganza اغراق
extravaganzas اغراق
magnifcation اغراق
to pile it on اغراق گفتن
sententious اغراق امیز
to draw the long bow اغراق گفتن
to throw the hatchet اغراق گفتن
overstates اغراق گفتن در
to pull اغراق گفتن
hyperbolically از روی اغراق
to put it on اغراق گفتن
to draw the long اغراق گفتن
overstate اغراق گفتن در
hyperbolize اغراق گفتن
overstating اغراق گفتن در
high flown اغراق امیز
exaggerative اغراق امیز
overcolour اغراق امیزکردن
overstated اغراق گفتن در
draw it mild اغراق نگو
hyperbolic اغراق امیز
exaggeratory اغراق امیز
overstated اغراق امیز کردن
overstate اغراق امیز کردن
overstates اغراق امیز کردن
overstating اغراق امیز کردن
exaggerating اغراق امیز کردن
exaggerates اغراق امیز کردن
exaggerate اغراق امیز کردن
apotheoses ستایش اغراق امیز
talll بلند قد اغراق امیز
fulsome زننده اغراق امیز
highfalutin اغراق امیز قلنبه
to take with a grain of salt اغراق امیز دانستن
reclame اگهی اغراق امیز
overstrain اغراق امیز کردن
exaggerated مبلغ اغراق امیز
apotheosis ستایش اغراق امیز
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
to overshoot oneself پرت شدن اغراق گفتن
boast سخن اغراق امیز گفتن
boasted سخن اغراق امیز گفتن
boasts سخن اغراق امیز گفتن
longbows اغراق گویی کمان دستی
longbow اغراق گویی کمان دستی
extol ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolled ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolling ارتقاء دادن اغراق گفتن
extols ارتقاء دادن اغراق گفتن
hyperbolize بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
hoopla تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E] تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hustle and bustle تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
ham بطور اغراق امیزی عمل کردن
twister کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
twisters کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
razzmatazz تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
media hype تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media circus تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
bighead عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
it is safe to say بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
apotheosize تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن
industry صنعت
industries صنعت
craftsman trade صنعت
art صنعت
arts صنعت
traded صنعت
trade صنعت
artless بی صنعت
craft صنعت
crafts صنعت
infant industry صنعت نوزاد
oil industry صنعت نفت
textile industry صنعت نساجی
labour intensive industry صنعت کاربر
metal working industry صنعت فلزکاری
iron industry صنعت اهن
manufacturing industry صنعت کارخانهای
palinode صنعت انکار
cottage industry صنعت روستایی
cottage industries صنعت روستایی
weak industry صنعت کساد
weak industry صنعت ضعیف
textile industry صنعت بافندگی
structrual engineering industry صنعت سازه
sick industry صنعت بیمار
service industry صنعت خدمات
plastic industry صنعت پلاستیک
philotechnic صنعت دوست
manufacturing صنعت ساخت
industrial espionage جاسوسی در صنعت
chiasmus صنعت قلب
computer industry صنعت کامپیوتر
handicraft صنعت دستی
contracting industry صنعت ساختمان
competitive industry صنعت رقابتی
declining industry صنعت رو به زوال
domestic industry صنعت داخلی
motorcar industry صنعت اتومبیل
industrialism صنعت گرایی
agro industry کشت و صنعت
antistrophe صنعت تجنیس
artificer صنعت کار
similes صنعت تشبیه
simile صنعت تشبیه
automotive صنعت اتومبیل
automotive industry صنعت اتومبیل
electric industry صنعت برق
mysteries صنعت هنر
technology صنعت شناسی
filmdom صنعت سینما
ceramics industry صنعت سرامیک
industrialists صنعت کار
haniwork صنعت دست
industrialists صاحب صنعت
industrialist صنعت کار
industrialist صاحب صنعت
mystery صنعت هنر
family industry صنعت خانوادگی
extractive industry صنعت استخراجی
craftsman هنرپیشه صنعت گر
export industry صنعت صادراتی
technologies صنعت شناسی
craftsmen هنرپیشه صنعت گر
talkies صنعت فیلم ناطق
talkie صنعت فیلم ناطق
beaver خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
transport business صنعت حمل و نقل
metaphor صنعت استعاره کنایه
carrying business صنعت حمل و نقل
handicraft صنعت دستی حرفه
carrying trade صنعت حمل و نقل
carrying-trade صنعت حمل و نقل
shipping trade صنعت حمل و نقل
counterpoint صنعت ترکیب الحان
transport industry صنعت حمل و نقل
transport trade صنعت حمل و نقل
confectionery صنعت شیرینی سازی
metaphors صنعت استعاره کنایه
electrotechnology شناخت صنعت برق
beaver fur خز سگ آبی [صنعت پوشاک]
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
declining industry صنعت درحال تنزل
sick industry صنعت عقب مانده
small scale industry صنعت به مقیاس کوچک
constant cost industry صنعت هزینههای ثابت
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
barrier to entry منع ورود به صنعت
expanding industry صنعت در حال گسترش
non ferrous metal industry صنعت فلزات غیراهنی
nationalized industry صنعت ملی شده
industrially ازلحاظ کار و صنعت
machine building industry صنعت ماشین سازی
iron and steel working industry صنعت اهن و فولاد
location of industry تعیین مکان صنعت
pleating machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
elaborately ازروی صنعت و نازک کاری
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
plaiting machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
pleating machine دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
plaiter دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
plaiting machine دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
cuttler دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
aviationelectronic بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
eisa معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
globe valve شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
industrial دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
poor prospects for the steel industry دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
globe valve شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
Hollywood شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pick نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com