Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (3 milliseconds)
English
Persian
simile
صنعت تشبیه
similes
صنعت تشبیه
Other Matches
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
metaphors
تشبیه
similitude
تشبیه
simile
تشبیه
comparison
تشبیه
similes
تشبیه
assimilation
تشبیه
simulations
تشبیه
simulation
تشبیه
metaphor
تشبیه
comparisons
تشبیه
figural
بطور تشبیه
simulators
تشبیه کننده
resembles
تشبیه کردن
resembled
تشبیه کردن
simulator
تشبیه کننده
resemble
تشبیه کردن
imagery
تشبیه ادبی
simulating
تشبیه کردن
simulate
تشبیه کردن
simulates
تشبیه کردن
simulated
تشبیه شده
resembling
تشبیه کردن
analogize
تشبیه کردن
an a simile
یک تشبیه بجا یا مناسب
similize
تشبیه کردن تمثیل اوردن
prefiguration or prefigurement
تشبیه از پیش تصور قبلی
simile
[rhetorical figure of speech]
تشبیه
[استعاره ]
[گفتار لفظی]
craft
صنعت
crafts
صنعت
arts
صنعت
artless
بی صنعت
art
صنعت
craftsman trade
صنعت
industry
صنعت
traded
صنعت
industries
صنعت
trade
صنعت
parallels
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling
برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
manufacturing industry
صنعت کارخانهای
declining industry
صنعت رو به زوال
philotechnic
صنعت دوست
domestic industry
صنعت داخلی
family industry
صنعت خانوادگی
labour intensive industry
صنعت کاربر
electric industry
صنعت برق
iron industry
صنعت اهن
infant industry
صنعت نوزاد
haniwork
صنعت دست
palinode
صنعت انکار
filmdom
صنعت سینما
export industry
صنعت صادراتی
extractive industry
صنعت استخراجی
industrial espionage
جاسوسی در صنعت
metal working industry
صنعت فلزکاری
oil industry
صنعت نفت
manufacturing
صنعت ساخت
cottage industry
صنعت روستایی
cottage industries
صنعت روستایی
weak industry
صنعت کساد
weak industry
صنعت ضعیف
textile industry
صنعت بافندگی
textile industry
صنعت نساجی
structrual engineering industry
صنعت سازه
sick industry
صنعت بیمار
service industry
صنعت خدمات
plastic industry
صنعت پلاستیک
contracting industry
صنعت ساختمان
automotive
صنعت اتومبیل
mysteries
صنعت هنر
mystery
صنعت هنر
artificer
صنعت کار
antistrophe
صنعت تجنیس
industrialist
صاحب صنعت
industrialist
صنعت کار
industrialists
صاحب صنعت
industrialists
صنعت کار
craftsman
هنرپیشه صنعت گر
craftsmen
هنرپیشه صنعت گر
hyperbole
صنعت اغراق
industrialism
صنعت گرایی
handicraft
صنعت دستی
automotive industry
صنعت اتومبیل
technology
صنعت شناسی
ceramics industry
صنعت سرامیک
chiasmus
صنعت قلب
computer industry
صنعت کامپیوتر
competitive industry
صنعت رقابتی
technologies
صنعت شناسی
motorcar industry
صنعت اتومبیل
agro industry
کشت و صنعت
transport trade
صنعت حمل و نقل
small scale industry
صنعت به مقیاس کوچک
confectionery
صنعت شیرینی سازی
counterpoint
صنعت ترکیب الحان
transport industry
صنعت حمل و نقل
beaver fur
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
shipping trade
صنعت حمل و نقل
carrying-trade
صنعت حمل و نقل
carrying business
صنعت حمل و نقل
beaver
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
transport business
صنعت حمل و نقل
carrying trade
صنعت حمل و نقل
handicraft
صنعت دستی حرفه
sick industry
صنعت عقب مانده
location of industry
تعیین مکان صنعت
nationalized industry
صنعت ملی شده
metaphors
صنعت استعاره کنایه
electrotechnology
شناخت صنعت برق
barrier to entry
منع ورود به صنعت
constant cost industry
صنعت هزینههای ثابت
machine building industry
صنعت ماشین سازی
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
iron and steel working industry
صنعت اهن و فولاد
non ferrous metal industry
صنعت فلزات غیراهنی
metaphor
صنعت استعاره کنایه
declining industry
صنعت درحال تنزل
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
expanding industry
صنعت در حال گسترش
industrially
ازلحاظ کار و صنعت
talkies
صنعت فیلم ناطق
talkie
صنعت فیلم ناطق
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
cuttler
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
plaiter
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
cuttler
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
elaborately
ازروی صنعت و نازک کاری
plaiter
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
long run industry supply curve
منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
location of industry
تعیین محل استقرار صنعت
simulate
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulates
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
location theory
نظریه تعیین محل استقرار صنعت
industrial
دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
globe valve
شیر بشقابی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
Irans industry is progressing.
صنعت ایران درحال ترقی است
Want is the mother of industry.
<proverb>
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
eisa
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
extended industry standard architecture
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve
شیر سوپاپی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
poor prospects for the steel industry
دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
aviationelectronic
بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
electrometallurgy
صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
Hollywood
شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
technologies
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technology
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
prallelize
تشبیه کردن موازی کردن
biochip
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
parallelize
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
pick
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
dedicated
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com