English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
proforma صورت حساب فروش کالا
Other Matches
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
proforma پیشنهاد فروش کالا
sales tax مالیات بر فروش کالا
selling costs هزینههای فروش کالا
total revenue قیمت کل فروش یک کالا
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
marketplace میدان فروش کالا بازار
door to door selling فروش کالا بصورت دوره گردی
duopoly انحصار فروش کالا بین دونفر
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
mark-downs قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
stock عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
stocked عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
chandler کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
bill of goods صورت کالا
inventory صورت کالا
account حساب صورت حساب
statements صورت حساب
the bill صورت حساب
certificate of expenditure صورت حساب
statement صورت حساب
BS صورت فروش
sales check صورت فروش
bill of sale صورت فروش
final invoice صورت حساب نهایی
the a invoice صورت حساب ضمیمه
bill of materials صورت حساب مواد
The bill, please. لطفا صورت حساب.
invoiced صورت حساب سیاهه
statements افهار صورت حساب
invoices صورت حساب سیاهه
bank statements صورت حساب بانکی
bank statement صورت حساب بانکی
invoice صورت حساب سیاهه
invoicing صورت حساب سیاهه
statement افهار صورت حساب
facture فاکتور صورت حساب
sue and losse part عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
expense account صورت هزینه حساب خرج
expense accounts صورت هزینه حساب خرج
pick up the tab <idiom> صورت حساب کسی را پرداختن
cartels توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartel توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
approval نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
dumping فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
last in , first out اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
dumping صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
kinked demand curve و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
LCD کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
adders مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
fullest مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
barter with someone با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
to barter [to trade by barter] دادوستد کالا با کالا کردن
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
freightliner شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
throughput capacity فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
walras law براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
furriers خز فروش پوست فروش
furrier خز فروش پوست فروش
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
traffics کالا
mattered کالا
matters کالا
mattering کالا
wares کالا
produced کالا
trafficked کالا
produces کالا
trafficking کالا
traffick کالا
traffic کالا
goods کالا
material کالا
produce کالا
materials کالا
ware کالا
commodity کالا
stuff کالا
stuffed کالا
stuffs کالا
good کالا
articles کالا
article کالا
object of sale کالا
mercery کالا
cargo کالا
cargoes کالا
merchandise کالا
commodities کالا
products کالا
chattel کالا
matter کالا
product کالا
drafted بسته کالا
commodity کالا جنس
drafts بسته کالا
commodities exchange بورس کالا
fairer نمایشگاه کالا
commodity code شماره کالا
collection of goods دریافت کالا
stock room انبار کالا
handling of goods جابجایی کالا
holds انبار کالا
stowage انبار کالا
commodity code علامت کالا
storeroom انبار کالا
fair نمایشگاه کالا
order for goods سفارش کالا
draft بسته کالا
lien on goods حق حبس کالا
fairest نمایشگاه کالا
commodity code رمز کالا
warehouses انبار کالا
trafficking مبادله کالا
commodity catalogue کاتالوگ کالا
depot انبار کالا
commodity broker واسطه کالا
commodity broker دلال کالا
margin utility حد مطلوبیت کالا
commodity agreement موافقتنامه کالا
commodities کالا جنس
fairs نمایشگاه کالا
warehouse انبار کالا
showrooms نمایشگاه کالا
bartered دادوستد کالا
bartering دادوستد کالا
fate of goods وضعیت کالا
copper alloy همبسته کالا
barters دادوستد کالا
traffic مبادله کالا
barter دادوستد کالا
mock up مدل کالا
interchanging مبادله کالا
trafficked مبادله کالا
exclusion principle کالا نیستندشد
gluts وفور کالا
gluts فراوانی کالا
glut وفور کالا
glut فراوانی کالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com