Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English
Persian
bill of sale
صورت فروش
sales check
صورت فروش
BS
صورت فروش
Search result with all words
approval
نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
proforma
صورت حساب فروش کالا
Other Matches
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
furrier
خز فروش پوست فروش
furriers
خز فروش پوست فروش
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
iceman
یخ فروش
vendition
فروش
turnover
کل فروش
retailer
تک فروش
sale
فروش
sales
فروش
selling
فروش
offtake
فروش
taverner
می فروش
turnover
فروش
sells
فروش
marketing
فروش
sell
فروش
charwoman
زغال فروش
charwomen
زغال فروش
mass market product
محصول پر فروش
retail dealer
خرده فروش
milk man
شیر فروش
mealman
ارد فروش
reseller
خرده فروش
ragman
کهنه فروش
wholesalers
عمده فروش
meatman
گوشت فروش
mercer
پارچه فروش
merchantable
قابل فروش
mealmen
ارد فروش
lumberman
الوار فروش
milkman
شیر فروش
greengrocer
میوه فروش
sale department
قسمت فروش
linen draper
کتان فروش
sale department
بخش فروش
sale commission
کارمزد فروش
greengrocer
سبزی فروش
vendibility
قابلیت فروش
salability
قابلیت فروش
milkmen
شیر فروش
lumberer
تیر فروش
lumberer
الوار فروش
retail dealer
جزئی فروش
lumberman
تیر فروش
marketable
قابل فروش
money off offer
فروش با تخفیف
retailers
خرده فروش
confectioner
شیرینی فروش
pieman
کلوچه فروش
confectioners
شیرینی فروش
fishmanger
ماهی فروش
perfumer
عطر فروش
peltmonger
پوست فروش
fishmonger
ماهی فروش
pedagogical
علم فروش
fishmongers
ماهی فروش
fripperer
کهنه فروش
oligopoly
انحصار فروش
news agent
روزنامه فروش
news vendor
روزنامه فروش
proforma
سیاهه فروش
dealing
خرید و فروش
wholesaler
عمده فروش
pride ful
جاه فروش
optician
دوربین فروش
oilman
روغن فروش
opticians
دوربین فروش
retailer
خرده فروش
sale
قابل فروش
marketing
بازاریابی و فروش
costermonger
میوه فروش
coster
سبزی فروش
outlets
محل فروش
cornfactor
غله فروش
corn d.
غله فروش
corn chandler
گندم فروش
contract of sales
قرارداد فروش
credit sale
فروش نسیه
credit sale
فروش قسطی
credit sale
فروش غیرنقدی
sale
بازار فروش
dead market
بازار کم فروش
corn chandler
غله فروش
d. in second hand goods
دست فروش
cutler
کارد فروش
crier
دست فروش
credit system
فروش اعتباری
outlets
بازار فروش
bucko
خود فروش
proceeds
حاصل فروش
buying and selling
خرید و فروش
chandler
شمع فروش
cattleman
گاو فروش
cash sale
فروش نقدی
cash on delivery
فروش نقدی
nundination
خرید و فروش
business
خرید یا فروش
bowyer
کمان فروش
cheese monger
پنیر فروش
cheesemonger
پنیر فروش
outlet
محل فروش
dealer
دست فروش
outlet
بازار فروش
dealers
دست فروش
booking clerk
بلیط فروش
clothier
لباس فروش
clothier
پوشاک فروش
cloth merchant
پارچه فروش
chemic
دارو فروش
businesses
خرید یا فروش
killcalf
گوشت فروش
whippersnappers
خود فروش
whippersnapper
خود فروش
dairymen
شیر فروش
drapers
ماهوت فروش
fruiterer
میوه فروش
forward sales
پیش فروش
drapers
پارچه فروش
forward sales
فروش سلف
haught
جاه فروش
herbist
گیاه فروش
herborist
گیاه فروش
jewellers
جواهر فروش
jeweler
گوهر فروش
jeweller
جواهر فروش
jewelers
جواهر فروش
iron monger
اهن فروش
hucksterer
خرده فروش
hosier
جوراب فروش
grocers
خواربار فروش
grocer
خواربار فروش
forward sale
پیش فروش
forced sale
فروش اجباری
dairymen
لبنیات فروش
duffre
دست فروش
drysalter
کالباس فروش
dairyman
لبنیات فروش
milliner
کلاه فروش
milliners
کلاه فروش
drover
گله فروش
dairyman
شیر فروش
direct selling
فروش مستقیم
pedlar
دست فروش
euphuist
فصاحت فروش
excise taxes
مالیات بر فروش
forced sale
فروش قانونی
fleshmonger
گوشت فروش
flesher
گوشت فروش
draper
ماهوت فروش
fish fag
زن ماهی فروش
draper
پارچه فروش
pedlars
دست فروش
fellmonger
پوستین فروش
fellmonger
پوست فروش
deed of sale
سند فروش
contract of sale
قرارداد فروش
antique dealer
عتیقه فروش
milkmaid
شیرو فروش زن
hucksters
دست فروش
sales
مربوط به فروش
selling
به فروش رفتن
sells
فروش ومعامله
sells
به فروش رفتن
foreclosure
فروش گرویی
huckster
دست فروش
sales and marketing
[marketing]
فروش و بازاریابی
salespersons
متصدی فروش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com