Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
the free list
صورت کالای بی گمرک
Other Matches
free list
صورت کالاهای بی گمرک
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
import duties
حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
custom's appraisor
مامور گمرک ارزیاب گمرک
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
to declare
[customs]
گمرک دادن
[گمرک]
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
customs
گمرک
ware room
انبار گمرک
customs house
اداره گمرک
clears
از گمرک دراوردن
customs officer
مامور گمرک
To get it through the custome.
از گمرک رد کردن
dutiable
گمرک بردار
duty paid
گمرک شده
duty-free
معاف از گمرک
customs
اداره گمرک
customs
دفتر گمرک
clearest
از گمرک دراوردن
clearer
از گمرک دراوردن
custom assersor
مامور گمرک
bonded store
انبار گمرک
bonded warehouse
انبار گمرک
custom house
گمرک خانه
clear
از گمرک دراوردن
customs clearance
ترخیص از گمرک
customs appraisor
مامور گمرک
customs agent
کارگزار گمرک
customs agent
واسطه گمرک
customhouse
اداره گمرک
customable
گمرک بردار
custom house
اداره گمرک
levy duties
گمرک بستن
impost
گمرک ورودی
warehouses
انبار گمرک
free trader
بدون گمرک
warehouse
انبار گمرک
inland duty
گمرک داخلی
duty paid
گمرک پرداخته
import duties
گمرک اجناس وارداتی
tidewaiter
مامور گمرک لب دریا
custom
حقوق گمرکی گمرک
custom assersor
گمرکچی ارزیاب گمرک
levy duties
گمرک بستن به جنسی
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
bond
به انبار گمرک تحویل دادن
clearance inwards
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
bonded goods
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
in bond
تحت کنترل اداره گمرک
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
transire
اجازه گمرک جهت انتقال محموله
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
Do you have nothing to declare?
آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
bonded goods
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
out of bond
کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
clearance in ward
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
naval stores
کالای دریایی
consignment
کالای ارسالی
shipment
[American]
کالای ارسالی
consumer's goods
کالای مصرفی
jetsam
کالای اب اورد
normal good
کالای معمولی
rip-off
کالای قلابی
consumer brand
کالای پر مصرف
delivery
کالای ارسالی
normal good
کالای عادی
class i property
کالای طبقه 1
class ii property
کالای طبقه 2
luxury good
کالای لوکس
consigned inventory
کالای امانی
inferior good
کالای پست
limited edition
کالای محدود
smuggled merchandise
کالای قاچاق
general cargo
کالای معمولی
easy commodity
کالای نا مرغوب
economic good
کالای اقتصادی
stolen goods
کالای مسروقه
frustrated cargo
کالای سرگردان
wage good
کالای مزدی
end item
کالای ضروری
fakement
کالای قلب
final goods
کالای نهائی
limited editions
کالای محدود
smuggled goods
کالای قاچاق
rip-offs
کالای قلابی
labeled cargo
کالای ویژه
frustrated cargo
کالای متروکه
the goods in question
کالای موردبحث
in wards
کالای رسیده
purpose made
کالای سفارشی
merchandise
کالای تجارتی
scaron
کالای کمیاب
Contraband goods.
کالای قا چاق
goods in pledge
کالای گروی
goods afloat
کالای در راه
knit goods
کالای کش بافت
dead stock
کالای بنجل
giffen good
کالای گیفن
free good
کالای رایگان
consumer goods
کالای مصرفی
import
کالای وارده
import
کالای رسیده
contraband
کالای قاچاق
contraband
کالای غیرمجاز
shoddy
کالای تقلبی
flotsam
کالای اب اورده
commodities
کالای مصرفی
importing
کالای وارده
importing
کالای رسیده
imported
کالای وارده
commodity
کالای مصرفی
imported
کالای رسیده
bonded good
کالای گمرکی
business goods
کالای تولیدی
stapling
کالای عمده
staple
کالای عمده
stapled
کالای عمده
consignment
کالای امانی
consignments
کالای امانی
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
standard
کالای جانشین رزمی
shipment
کالای در حال حمل
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
inwards
واردات کالای رسیده
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
dead stock
کالای بدون خریدان
r. ofanyone's chattles
پس دادن کالای کسی
importable
کالای قابل واردکردن
scrap heap
انبار کالای قراضه
delivery
کالای ارسال شده
scrap-heap
انبار کالای قراضه
consignment
کالای ارسال شده
shipment
[American]
کالای ارسال شده
perishable
کالای فاسد شونده
pilefered shipment
کالای حراج شده
swag
کالای دزدیده شده
perishable
کالای سریع الفساد
stock in trade
موجودی کالای مغازه
consignment
محموله کالای ارسالی
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
consignment
کالای امانت فروش
velveting
کالای مخملی مخمل
consignee
گیرنده کالای ارسالی
ban item
کالای ممنوع الورود
commodity market
بازار کالای مصرفی
finished product
کالای اماده فروش
consignments
محموله کالای ارسالی
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
wreckage
کالای بازیافتی از کشتی و.....
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
standards
کالای جانشین رزمی
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
perishable
کالای فاسد شدنی
consignments
کالای امانت فروش
staple goods
کالای بسیار ضروری
shipments
کالای در حال حمل
ship ton
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
found shipment
کالای بدون بارنامه یا رسید
jettisoned
بدریا ریزی کالای کشتی
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
jettisoning
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisons
بدریا ریزی کالای کشتی
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
jettison
بدریا ریزی کالای کشتی
ocean manifest
بارنامه حمل کالای دریایی
pilefered shipment
کالای فرسوده حراج شده
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
merchandies
معامله کردن کالای تجارتی
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
shipments
کالای حمل شده باکشتی
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
common goods
کالای مورد نیاز عموم
exporting
بیرون بردن کالای صادره
export
بیرون بردن کالای صادره
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
contract shipment number
شماره بارنامه کالای ارسالی
shipment
کالای حمل شده باکشتی
exported
بیرون بردن کالای صادره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com