Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (7 milliseconds)
English
Persian
self protection
صیانت نفس حفافت از خود
Other Matches
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
maintenance
صیانت
preservation
صیانت
self-preservation
صیانت نفس
self preservation
صیانت نفس
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
safe guard
حفافت
egis
حفافت
preservation
حفافت
cell protection
حفافت سل
conservation
حفافت
custody
حفافت
security
حفافت
safekeeping
حفافت
protection
حفافت
data protection
حفافت داده ها
collective protection
حفافت گروهی
collective protection
حفافت جمعی
conservable
قابل حفافت
degree of protection
میزان حفافت
data encryption
حفافت داده
format
حفافت حافظه و..
cathode protection
حفافت کاتدی
formats
حفافت حافظه و..
block protection
حفافت بلوک
armor protection
حفافت زرهی
anti skid protection
حفافت از لغزش
anodic protection
حفافت اندی
x ray protection
حفافت رونتگن
shielded
حفافت شده
file protection
حفافت پرونده
protection level
سطح حفافت
protection ring
حلقه حفافت
safe keeping
حفافت توجه
safety gap
دهانه حفافت
self protection
حفافت از خود
soil conservation
حفافت خاک
storage protection
حفافت انباره
storage protection
حفافت حافظه
protection key
کلید حفافت
file protection
حفافت فایل
impedance protection
حفافت امپدانس
line differential protection
حفافت دیفرانسیلی خط
memory protection
حفافت حافظه
overcurrent device
دستگاه حفافت
physical security
حفافت تاسیسات
protect by fuse
حفافت با فیوز
system security
حفافت سیستم
protect
حفافت کردن
guarding
حفافت کردن
protecting
حفافت کردن
safeguarded
حفافت کردن
safeguarding
حفافت کردن
shield
حفافت کردن
guards
حفافت کردن
shields
حفافت کردن
maintenance
حفافت کردن
protection
عمل حفافت
safeguard
حفافت کردن
safeguards
حفافت کردن
guard
حفافت کردن
protects
حفافت کردن
file protect ring
حلقه حفافت پرونده
overvoltage protection
حفافت فشار زیاد
insulation against vibration
حفافت در برابر ارتعاش
conservation programs
برنامههای حفافت منابع
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
overload protection
حفافت بار زیاد
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
insulation protection
حفافت عایق بندی
high tension protection
حفافت فشار قوی
file protect ring
حلقه حفافت فایل
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
distance protection
وسیله حفافت فاصله
environmental conservation
حفافت محیط زیست
ward
محجور حفافت بخش
shield
حفافت کردن درمقابل
shielding region
ناحیه حفافت کننده
software protection
حفافت نرم افزاری
wards
محجور حفافت بخش
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
keep
حفافت امانت داری
keeps
حفافت امانت داری
unprotected field
میدان حفافت نشده
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
copy protection
حفافت دربرابر کپی
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
power system protection
حفافت سیستم قدرت
protected field
میدان حفافت شده
protected location
مکان حفافت شده
protecting ring
حلقه حفافت کننده
shields
حفافت کردن درمقابل
protective fire
اتشهای حفافت کننده
beaching
سنگ چینی جهت حفافت
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
rust protection
حفافت در برابر زنگ زدگی
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
password protection
حفافت به کمک کلمه رمز
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
degree of protection
میزان تامین درجه حفافت
subsidiaries
باقیمانده در محل برای حفافت
chemical security
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
subsidiary
باقیمانده در محل برای حفافت
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
acid vapor canister
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
bed pitching
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
ppd
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
scribing
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
take sides
<idiom>
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
protecting
حفظ کردن حفافت کردن
protects
حفظ کردن حفافت کردن
protect
حفظ کردن حفافت کردن
targetted
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeted
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetting
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeting
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
environmental preservation
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com