English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
pant ضربان داشتن
panted ضربان داشتن
Other Matches
pulse repetition تجدید ضربان پی امد ضربان
fitch ضربان
throb ضربان
pulse ضربان
beats ضربان
throbbed ضربان
surge ضربان
pulsation ضربان
surged ضربان
surges ضربان
throbbing ضربان
baet ضربان
tictac ضربان
ticktack ضربان
throbs ضربان
beat ضربان
sphygmus ضربان
pulsed ضربان
ictus ضربان
impluse meter ضربان سنج
pulsation ضربان ستارهای
data pulse ضربان داده
pulse repetition تکرار ضربان
pant ضربان تپش
beat ضربان نبض
heartbeat ضربان قلب
beat frequency فرکانس ضربان
beats ضربان نبض
panted ضربان تپش
voltage impluse ضربان ولتاژ
heart rate ضربان قلب
heart beat ضربان قلب
pulsing ضربان امواج
impluse frequency فرکانس ضربان
heartbeats ضربان قلب
acrotism فقدان ضربان یا تپش
pulsating star ستاره ضربان دار
pitter patter چک چک باران و غیره ضربان
stethoscopes گوشی ضربان سنج
pitter-patter چک چک باران و غیره ضربان
extrasystole ضربان اضافی قلب
stethoscope گوشی ضربان سنج
arrhythmic نامنظمی ضربان نبض
tricrotic ضربان نبض بطورسه ضربهای
to skip [heartbeat] انداختن یک تپش [ضربان قلب]
My heartbeat is even . ضربان قلبم منظم است
cardiograph دستگاه ثبت ضربان قلب
to skip [heartbeat] حذف کردن یک تپش [ضربان قلب]
pacemaker دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
electrocardiogram ثبت ضربان قلب بوسیله برق
beat تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
beats تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
pit a pat با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
pacemakers دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
electrocardiograph دستگاه برقی ضربان نگارقلب تپش نگار
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
eurhythmy ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurythmy ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
tricrotism نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
own داشتن
owned داشتن
owns داشتن
want کم داشتن
relieving داشتن
relieve داشتن
relieves داشتن
owning داشتن
doubts شک داشتن
possess داشتن
redolence بو داشتن
possesses داشتن
possessing داشتن
have داشتن
doubting شک داشتن
doubted شک داشتن
to hold a meeting داشتن
to have داشتن
to be feverish تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
to go hot تب داشتن
having داشتن
to have possession of داشتن
to have f. تب داشتن
to possess داشتن
bear داشتن
bear در بر داشتن
wanted کم داشتن
monogyny داشتن یک زن
lacked کم داشتن
lackvt کم داشتن
lacks کم داشتن
to hold داشتن
bears در بر داشتن
lack کم داشتن
doubt شک داشتن
bears داشتن
intercommon داشتن
sends اعزام داشتن
apprehends بیم داشتن
protruded برامدگی داشتن
loathes نفرت داشتن از
up to <idiom> بستگی داشتن به
sends ارسال داشتن
sends گسیل داشتن
protrudes برامدگی داشتن
protruding برامدگی داشتن
sending گسیل داشتن
sending اعزام داشتن
sending ارسال داشتن
send اعزام داشتن
afforded استطاعت داشتن
send ارسال داشتن
send گسیل داشتن
afford استطاعت داشتن
loathed نفرت داشتن از
loathe نفرت داشتن از
in common <idiom> مسئولیت داشتن
provides مقرر داشتن
provide مقرر داشتن
cherishing گرامی داشتن
cherishes گرامی داشتن
cherished گرامی داشتن
cherish گرامی داشتن
espouse عقیده داشتن به
in the cards <idiom> انتظار داشتن
espoused عقیده داشتن به
espouses عقیده داشتن به
lend معطوف داشتن
correlating همبستگی داشتن
correlates همبستگی داشتن
correlate همبستگی داشتن
lends معطوف داشتن
reside اقامت داشتن
resided اقامت داشتن
resides اقامت داشتن
in a hurry <idiom> عجله داشتن
withholds دریغ داشتن
in a jam <idiom> مشکل داشتن
withholding دریغ داشتن
apprehend بیم داشتن
in a rush <idiom> عجله داشتن
apprehended بیم داشتن
apprehending بیم داشتن
protrude برامدگی داشتن
withhold دریغ داشتن
withheld دریغ داشتن
espousing عقیده داشتن به
aspiring هوش داشتن
liaises بستگی داشتن
differing فرق داشتن
possesses در تصرف داشتن
possess در تصرف داشتن
hankers اشتیاق داشتن
hankered اشتیاق داشتن
hanker اشتیاق داشتن
attends حضور داشتن
attending حضور داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
attend حضور داشتن
stinks تعفن داشتن
stink تعفن داشتن
exists وجود داشتن
possessing در تصرف داشتن
to be there وجود داشتن
liaises رابطه داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com