Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
bow
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bows
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
Other Matches
boast
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
corner shot
ضربه به گوشه دیوار جلو
blackguards
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
lob
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobbed
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobbing
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobs
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
crosscourt shot
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chimney-corner
[گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
cut-splay
[گوشه کج آجر در دیوار]
loft
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
jaw shot
ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
alley shot
ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
nicking
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nick
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
cannons
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
carom
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
cannon
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
diagonal
گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
threesome
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesomes
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
three cushion billiards
بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
backcourt
نیمه دورترزمین از دیوارمقابل
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
carom shot
طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
chap and lie
پرتاب گوی و ضربه به گوی دیگر و توقف ان
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
acute angle
گوشه تیز گوشه تند
eremitic
گوشه نشینانه گوشه گیر
retaining wall
دیوار نگهبان دیوار محافظ
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
chip seal
شن بخورد راه دادن
he is too p asto what he eats
زیاد دربندان است که چه بخورد
macadam blinding
خورده سنگ بخورد راه دادن
resurfacing
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
planegency
صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
The craps should match the curtains.
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
to fight to a finish
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
adjacent
نزدیک دیوار به دیوار
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter
<idiom>
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
bordered
کناره
margins
کناره
border
کناره
side
کناره
bordering
کناره
rim
کناره
margin
کناره
fringes
کناره
lip
کناره
fringe
کناره
sides
کناره
rims
کناره
listel
کناره
edge
کناره
margine
کناره
edges
کناره
margent
کناره
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
scratches
کناره گیری
renunciation
کناره گیری
threctia
کناره گیری
scratched
کناره گیری
bank paving
فرش کناره
bordered
کناره مرز
to declare off
کناره کردن از
border
کناره مرز
detachments
کناره گیری
scratch
کناره گیری
contour
خط کناره نما
resignation
کناره گیری
resignations
کناره گیری
to stand a. off
کناره گرفتن
scratching
کناره گیری
banks
کناره توده
offishness
کناره جویی
standoffish
کناره گیر
edge
کناره تیزی
aloof
کناره گیر
retiring
کناره گیر
sides
پهلو کناره
bolt rope
طناب کناره
edges
کناره تیزی
bank
کناره توده
side
پهلو کناره
isolation
کناره گیری
To go into solitude . To become aloof .
کناره گرفتن
attrition
کناره گیری
renouncement
کناره گیری
stand-offish
کناره گیر
stand offish
کناره جو غیرمعاشر
stand offish
کناره گیر
levee
کناره رودخانه
separatism
کناره گیری
seceder
کناره گیر
demission
کناره گیری
retired ness
کناره گیری
abdication
کناره گیری
detachment
کناره گیری
featheredge
کناره تیز
stand-offish
کناره جو غیرمعاشر
demit
کناره گرفتن از
bordering
کناره مرز
sea board
کناره دریا
map margin
کناره نقشه
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
chimney-cheek
[کناره باز شومینه]
bankside
پشته یا کناره رود
hold aloof
کناره گیری کردن
seceding
کناره گیری کردن
nonintervention
سیاست کناره گیری
avoidance
کناره گیری احتراز
contours
خطوط کناره نما
bankside
کناره دریا ورودخانه
he threatened or resingn
که کناره گیری خواهدکرد
secede
کناره گیری کردن
seceded
کناره گیری کردن
to give wide berth to
کناره گیری کردن از
secedes
کناره گیری کردن
throw up
کناره گیری کردن از
apron
کناره داخلی پیست
sidewall
کناره لاستیک اتومبیل
resignations
کناره گیری تفویض
sideliner
ادم کناره گیر
abdicative
مایه کناره گیری
resignation
کناره گیری تفویض
to seclude oneself
کناره گیری کردن
to keep one's distance
کناره گیری کردن
sheetlines
خطوط کناره نقشه
retires
کناره گیری کردن
retire
کناره گیری کردن
bank effect
اثر کناره رودخانه
aprons
کناره داخلی پیست
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
resign
کناره گرفتن تفویض کردن
retreating
عقب نشینی کناره گیری
side wall of stairs
جان پناه کناره پلکان
withdrawal
کناره گیری از مسابقه تکواندو
retreated
عقب نشینی کناره گیری
retreat
عقب نشینی کناره گیری
retreats
عقب نشینی کناره گیری
withdrawals
کناره گیری از مسابقه تکواندو
indirect bank protection
کناره بندی غیر مستقیم
chine
نقطه اتصال کناره ها و کف قایق
to keep oneself to oneself
کناره گیری ازمردم کردن
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
to throw up
کناره گیری کردن از استعفادادن از
resigns
کناره گرفتن تفویض کردن
abdicating
کناره گیری کردن استعفا دادن
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
abdicated
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicate
کناره گیری کردن استعفا دادن
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
abdicates
کناره گیری کردن استعفا دادن
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com