Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
chireugi
ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
Other Matches
contact electricity
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
surficial swellings
بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
wire contact distributor
دلکوی تماسی
contact pressure
فشار تماسی
ignition by contact
احتراق تماسی
contact potential
ولتاژ تماسی
nonimpact printer
چاپگر غیر تماسی
contacting
تماس یافتن تماسی
contacted
تماس یافتن تماسی
contact potential
فشار الکتریکی تماسی
contacts
تماس یافتن تماسی
contact
تماس یافتن تماسی
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
It is all over between them . They are thru with each other .
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
hard contact printing
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
topsoil
خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
typeover
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
skin deep
سطحی
surfaces
سطحی
shallow
کم اب سطحی
planar
سطحی
shallow foundation
پی سطحی
shallowest
کم اب سطحی
shallows
کم اب سطحی
acrotic
سطحی
surfaced
سطحی
surface water
اب سطحی
surface
سطحی
sketchy
سطحی
decahedral
ده سطحی
superficial
سطحی
sketchier
سطحی
low level
سطحی
shallower
کم اب سطحی
sketchiest
سطحی
superficiality
سطحی
sketchily
سطحی
skin-deep
<idiom>
سطحی
surface burst
ترکش سطحی
surface detection
اکتشاف سطحی
surface charge
بار سطحی
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
adsorbent
جاذب سطحی
surface corrosion
خوردگی سطحی
surface creep
خزیدن سطحی
surface detection
راداراکتشافی سطحی
surface burning
احتراق سطحی
singe
سوختگی سطحی
sorption
جذب سطحی
surface tensity
کشش سطحی
singes
سوختگی سطحی
singeing
سوختگی سطحی
skin effect
اثر سطحی
suface wind
باد سطحی
singed
سوختگی سطحی
sheet washing
فرسایش سطحی
statical moment
لنگر سطحی
surface drains
زهکشهای سطحی
adsorption
جذب سطحی
evaporation
تبخیر سطحی
dodecahedral
دوازده سطحی
dodecahedron
دوازده سطحی
interfacial tension
کشش سطحی
interfacial force
کشش سطحی
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
extensive cultivation
زراعت سطحی
flesh wound
زخم سطحی
floating mine
مین سطحی
formal logic
قضاوت سطحی
free moisture
رطوبت سطحی
impact burst
ترکش سطحی
ground swell
موج سطحی
horizontal curve
پیچ سطحی
heptahedral
هفت سطحی
hexahedron
جسم شش سطحی
low level winds
بادهای سطحی
adhesion
جاذبه سطحی
bounding mine
مین سطحی
adsorption
کشش سطحی
area load
بار سطحی
polyhedral
چند سطحی
pier
پایه و سطحی
piers
پایه و سطحی
pentahedral
پنج سطحی
one level memory
حافظه یک سطحی
n level logic
منطق N سطحی
multilevel
چند سطحی
multi level
چند سطحی
blanket grouting
تزریق سطحی
hexahedral
مکعب شش سطحی
surface dressing
پوشش سطحی
surface
سطحی جلادادن
surface treatment
اندود سطحی
trihedral
سه روی سه سطحی
surface tension
کشش سطحی
surface targets
هدفهای سطحی
surface soil
خاک سطحی
split-level
چند سطحی
surface treatment
اسفالت سطحی
surface treatment
روکش سطحی
surface treatment
عملیات سطحی
surfaced
سطحی جلادادن
topdress
سطحی ریختن
surfaces
سطحی جلادادن
top soil
خاک سطحی
superficially
بطور سطحی
epilimnion
اب لایه سطحی
smattering
دانش سطحی
surface width
عرض سطحی
two level store
انباره دو سطحی
surface outflow
اب سطحی خروجی
surface irrigation
ابیاری سطحی
surface leakage
نشت سطحی
surface moisture
رطوبت سطحی
surface ornament
تزیینات سطحی
surface reverbration
برگشتهای سطحی
surface evaporation
تبخیر سطحی
surface erosion
فرسایش سطحی
surface inflow
اب سطحی ورودی
scorch
بطور سطحی سوختن
scorches
بطور سطحی سوختن
skim
بطور سطحی خواندن
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
case hardening
سخت گردانی سطحی
octahedron
جسم هشت سطحی
multilevel sort
ترتیب چند سطحی
hard surface
سخت کردن سطحی
skimmed
بطور سطحی خواندن
hard face
سخت کردن سطحی
adhesion
کشش سطحی پیوستگی
crazing
ترک برداری سطحی
density of surface charge
چگالی بار سطحی
puppy love
عشق سطحی و زودرس
singes
بطور سطحی سوختن
in a perfunctory manner
بطور سرسری یا سطحی
heptahedron
جسم هفت سطحی
magnetic surface charge
بار سطحی مغناطیسی
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
case harden
سخت گردانی سطحی
hydrology
بررسی ابهای سطحی
carburize
سخت گرداندن سطحی
capital widening
افزایش سطحی سرمایه
hokum
نمایش سطحی وبد
adhesion
کشش سطحی دوسیدگی
surface integral
انتگرال سطحی
[ریاضی]
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
superficiality
دانش سطحی بیمایگی
runoff coefficient
ضریب جریان سطحی
subsurface navigation
ناوبری زیر سطحی
sciolistic
دارای اطلاعات سطحی
to skim ones the news
به اخبارنگاهی سطحی کردن
singe
بطور سطحی سوختن
singeing
بطور سطحی سوختن
skims
بطور سطحی خواندن
topdress
بطور سطحی پاشیدن
adsorb
جذب سطحی کردن
adhesion force
نیروی کشش سطحی
singed
بطور سطحی سوختن
surface decarburization
کربن گیری سطحی
surface fusion welding
جوشکاری ذوبی سطحی
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
skim sweeping
پاک کردن سطحی مینها
once-over
<idiom>
یک نگاه سطحی به کسی انداختن
surface reverbration
امواج برگشتی سطحی رادار
maximum surface temperature
درجه حرارت سطحی حداکثر
subaerial
واقع در قسمت سطحی خاک
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
carboard architecture
[مدل طراحی با سطحی صاف]
sciolist
دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
kopfring
حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
kitsch
پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
base surge
ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
skimmer
الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
sciolism
اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
ground glass
نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
generatrix
نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
bedrock
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
greenwash
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com