Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
pulse counter
ضربه شمار
Other Matches
speedometer odometer
تاکومتر با کیلومتر شمار سرعت سنج با کیلومتر شمار
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
innumerable
<adj.>
بی شمار
counting
شمار
unnumbered
بی شمار
uncounted
بی شمار
innumerous
بی شمار
measureless
بی شمار
incomputable
بی شمار
counts
شمار
count
شمار
counted
شمار
innumerable
بی شمار
numberless
<adj.>
بی شمار
sumless
<adj.>
بی شمار
countless
<adj.>
بی شمار
numeration
شمار
myriad
<adj.>
بی شمار
uncountable
<adj.>
بی شمار
revolution conter
دور شمار
location counter
مکان شمار
pedimeter
گام شمار
pedometer
گام شمار
milestones
میل شمار
miles and miles
فرسخهای بی شمار
metronomes
میزانه شمار
metronome
میزانه شمار
pulse counter
پالس شمار
milestones
فرسنگ شمار
sequence counter
ترتیب شمار
milestone
فرسنگ شمار
milestone
میل شمار
milestones
فرسخ شمار
step counter
گام شمار
minimizer
کوچک شمار
mileage recorder
کیلومتر شمار
submultiple
برخه شمار
milestone
فرسخ شمار
numerator
برخه شمار
turns counter
دور شمار
record count
شمار مدارک
speedometer
کیلومتر شمار
address counter
نشانی شمار
stopwatch
قدم شمار
stopwatches
گام شمار
stopwatches
قدم شمار
calender
گاه شمار
an infinity of reasons
دلایل بی شمار
timepieces
گاه شمار
timeline
گاه شمار
to count
[as]
به شمار رفتن
second-hand
ثانیه شمار
timepiece
گاه شمار
units
یگان شمار
unit
یگان شمار
sprinkling
شمار اندک
chronoscope
گاه شمار
chronoscope
لحظه شمار
to be valid
به شمار آمدن
speedometers
کیلومتر شمار
frequency count
شمار بسامد
hour meter
زمان شمار
stopwatch
گام شمار
workforce
شمار کارگران
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
tellers
رای شمار تحویلدار
teller
رای شمار تحویلدار
milepost
کیلومتر شمار جاده
cash register
صندوق پول شمار
cash registers
صندوق پول شمار
chronometer
ساعت شمار دقیق
logs
کیلومتر شمار ناو
log
کیلومتر شمار ناو
hour hand
عقربه ساعت شمار
chronometer
گاه شمار کرونومتر
hour hands
عقربه ساعت شمار
metronomic
مطابق میزانه شمار
hour land
عقربه ساعت شمار
sweep hand
عقربه ثانیه شمار
minute hand
عقربه دقیقه شمار ساعت
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
miliary
عرق گزی کوچک وبی شمار
planetesimal
اجرام کوچک وبی شمار اسمانی
milestone
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones
بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
numerator
برخه شمار
[شماران]
[صورت کسر]
[ریاضی]
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
there is no time like the present
<idiom>
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
air mileage indicator
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
hacks
ضربه
impulse
ضربه
tits
ضربه
kicked
ضربه
hack
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
hacked
ضربه
impacts
ضربه
kicked
ضربه با پا
pops
ضربه
kicking
ضربه با پا
kicking
ضربه
kicks
ضربه با پا
kicks
ضربه
tit
ضربه
popped
ضربه
impact
ضربه
pop
ضربه
kick
ضربه
antiknock
ضد ضربه
pulse
ضربه
pulsed
ضربه
head
ضربه با سر
collision
ضربه
flaps
ضربه
flapped
ضربه
brunt
ضربه
flap
ضربه
pushes
ضربه
pushed
ضربه
impulses
ضربه
butt joint
ضربه
thud
ضربه
thudded
ضربه
thudding
ضربه
thuds
ضربه
collisions
ضربه
stroke
ضربه
shocks
ضربه
blows
ضربه
shock proof
ضد ضربه
stroking
ضربه
whang
ضربه
blow
ضربه
strokes
ضربه
mishit
ضربه بد
slugger
ضربه زن
sole kick
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
sole trap
ضربه با کف پا
stroked
ضربه
shocked
ضربه
strikeless
بی ضربه
push
ضربه
shots
ضربه
shock
ضربه
bonks
ضربه بر سر
surge
ضربه
shockproof
ضد ضربه
butting
ضربه با سر
impluse
ضربه
kick
ضربه با پا
yee jupkki
ضربه پا
surged
ضربه
bonking
ضربه بر سر
left
ضربه چپ
interrupter
ضربه گر
shot
ضربه
bonk
ضربه بر سر
bonked
ضربه بر سر
surges
ضربه
belts
ضربه محکم
clumps
ضربه سنگین
slashed
ضربه سریع
dubs
ضربه کم جان
dubbed
ضربه کم جان
delivers
ضربه زدن
slashes
ضربه سریع
clump
ضربه سنگین
sixes
ضربه 6 امتیازی
six
ضربه 6 امتیازی
pickier
ضربه زننده
deliver
ضربه زدن
clumping
ضربه سنگین
clumped
ضربه سنگین
electric shock
ضربه برقی
picky
ضربه زننده
hammer
ضربه زدن
hammered
ضربه زدن
hammers
ضربه زدن
belted
ضربه محکم
belt
ضربه محکم
knocks
ضربه زدن
fall
ضربه فنی
quashes
با ضربه زدن
quashed
با ضربه زدن
concussion
ضربه مغزی
tossing
ضربه بلند
tosses
ضربه بلند
tossed
ضربه بلند
quash
با ضربه زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com