Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
buffer
ضربه گیر بالشتک
Other Matches
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
cushioned
بالشتک
corbel-piece
بالشتک
crown-plate
بالشتک
sleeper beam
بالشتک
cushions
بالشتک
gas check pad
بالشتک
cushion
بالشتک
cushioning
بالشتک
sole plate
بالشتک
template
بالشتک
bolsters
بالشتک
templates
بالشتک
bolstered
بالشتک
pads
بالشتک
padstone
بالشتک
padding
بالشتک
bolster
بالشتک
pad
بالشتک
gas check pad
بالشتک کولاس
lugged
بالشتک سیم
air bed
بالشتک لاستیکی
pulvinar
هسته بالشتک
foot block
بالشتک ستون
lugs
بالشتک سیم
lug
بالشتک سیم
tie plate
بالشتک ریل
carpet beetle
بالشتک مار
soldering lug
بالشتک سیم
lugging
بالشتک سیم
bolster
بالشتک سازی
ground cushion
بالشتک زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
rest
استراحت کردن بالشتک
rests
استراحت کردن بالشتک
igniter pad
بالشتک مشتعل کننده
pincushion
بالشتک سنجاق گیر
pincushion magnets
مغناطیسهای تصحیح بالشتک
pincushions
بالشتک سنجاق گیر
pulvinus
بالشتک ساقه گیاه
gas check pad
بالشتک دوکی جازم
pads
با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن
pad
با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن
balteus
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
railroad tie plate
بالشتک ریل راه اهن
baluster-side
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
fender
بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
hacks
ضربه
hacked
ضربه
hack
ضربه
strikeless
بی ضربه
shock
ضربه
shocked
ضربه
sole trap
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
sole kick
ضربه با کف پا
slugger
ضربه زن
shocks
ضربه
impluse
ضربه
kick
ضربه با پا
strokes
ضربه
kicks
ضربه
stroking
ضربه
kicks
ضربه با پا
kicking
ضربه
kicking
ضربه با پا
kicked
ضربه
mishit
ضربه بد
kicked
ضربه با پا
kick
ضربه
interrupter
ضربه گر
impulse
ضربه
pulsed
ضربه
pulse
ضربه
pushes
ضربه
pushed
ضربه
push
ضربه
impulses
ضربه
head
ضربه با سر
brunt
ضربه
surges
ضربه
shock proof
ضد ضربه
impact
ضربه
surged
ضربه
impacts
ضربه
surge
ضربه
butting
ضربه با سر
whang
ضربه
bonks
ضربه بر سر
antiknock
ضد ضربه
blows
ضربه
thudding
ضربه
collision
ضربه
butt joint
ضربه
shockproof
ضد ضربه
thuds
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
bonk
ضربه بر سر
thudded
ضربه
thud
ضربه
blow
ضربه
yee jupkki
ضربه پا
collisions
ضربه
shots
ضربه
shot
ضربه
flap
ضربه
flapped
ضربه
bonked
ضربه بر سر
flaps
ضربه
left
ضربه چپ
stroked
ضربه
pops
ضربه
popped
ضربه
stroke
ضربه
bonking
ضربه بر سر
tit
ضربه
tits
ضربه
pop
ضربه
lollipops
ضربه اسان
kill shot
ضربه محکم
c. degrace
ضربه مرگ
dubs
ضربه کم جان
lay on
ضربه زدن
c. degrace
ضربه اخر
dub
ضربه کم جان
lollipop
ضربه اسان
dubbed
ضربه کم جان
butt stroke
ضربه با ته قنداق
hammered
ضربه زدن
first strike
اولین ضربه
flick kick
ضربه با بیرون پا
flutter kick
ضربه پا در کرال
kick with the heel
ضربه با پاشنه پا
bar stop
ضربه میله
deliver
ضربه زدن
delivers
ضربه زدن
beat of drum
ضربه طبل
pivot instep kick
ضربه با پاشنه پا
kicker
زننده ضربه با پا
exhaust stroke
ضربه خروجی
electrolytic interrupter
ضربه گر الکترولیتی
flip shot
ضربه با استفاده از مچ
electromagnetic vibration
ضربه گر الکترومغناطیسی
brisance
ضربه انفجاری
brain concussion
ضربه مغزی
bingle
ضربه پایگاهی
hammer
ضربه زدن
whipped
ضربه زدن
dink
ضربه اهسته
miscue
ضربه نادرست
mikazuki uke ushiro geri
ضربه با پشت پا
mikazuki geri
ضربه با هلال کف پا
mercury interrupter
ضربه گر جیوهای
mawashi geri
ضربه دورانی پا
dollyo chagi
ضربه دورانی پا
make impulse
ضربه وصل
miskick
ضربه ضعیف
slats
ضربه شدید
slat
ضربه شدید
dabber
ضربه زدن
dashpot
ضربه گیر
cut under
ضربه زیردست
cutting stroke
ضربه برش
jar
ضربه زدن
jarred
ضربه زدن
jars
ضربه زدن
coinage
ضربه سکه
drumbeat
ضربه طبل
compression stroke
ضربه تراکم
exchange of blows
تبادل ضربه
change beat
تبادل ضربه
shocks
ضربه تکان
drop shot
ضربه دراپ
POW
صدای ضربه
finishing blow
ضربه مرگ
magneto breaker
ضربه گر مگنت
finishing blow
ضربه اخر
downward travel
ضربه رو به پایین
chip shot
ضربه کوتاه
shocked
ضربه تکان
drumbeats
ضربه طبل
magneto interrupter
ضربه گر مگنت
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
percussion
ضربه زدن
color shock
ضربه رنگ
down stroke
ضربه رو به پایین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com