English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
Other Matches
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
prifixal قبلا تعیین کردن
prifix قبلا تعیین کردن
preassigned قبلا تعیین شده
predetermine قبلا تعیین کردن
predestine قبلا تعیین کردن
predesignate قبلا تعیین شده
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
reduction factor ضریب کاهش
birth rates ضریب افزایش جمعیت
birth rate ضریب افزایش جمعیت
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
coefficient of determination ضریب تعیین
determination coefficient ضریب تعیین
coefficient of determination ضریب تعیین کننده
mark up price inflation تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
batch costing تعیین هزینه مجموعهای ازکالا
appraisal method of depreciation روش تعیین هزینه استهلاک
betterment خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
applied هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
pareto optimality حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
re attachment در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
innovation theory ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
liquidity preference theory براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
inseparable cost حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
modulus of elasticity ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
inward looking development policies سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
offsets برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
attenuation factor ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
convergence factor ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
probability factor ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
helical wave guide لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
partition coefficient ضریب توزیع ضریب تقسیم
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
decrease کاهش دادن کاهش
decreased کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slices ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
the reinbefore قبلا
formerly قبلا
supra قبلا
aforehand قبلا
erst قبلا
previously قبلا"
already قبلا
erstwhile قبلا
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
i went before من قبلا` رفتم
presentient قبلا مستعد
prescient قبلا اگاه
prepay قبلا پرداختن
prerecord قبلا ضبط
beforehand قبلا اماده
heretofore سابقا قبلا
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
presentient قبلا متوجه
foretoken قبلا اگاهانیدن
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
prerecord قبلا ثبت کردن
advancing قبلا تجهیز شده
advancing قبلا تهیه شده
advances قبلا تجهیز شده
destine قبلا انتخاب کردن
advances قبلا تهیه شده
forearms قبلا اماده کردن
advance قبلا تهیه شده
preview قبلا رویت کردن
prepossess قبلا بتصرف اوردن
previews قبلا رویت کردن
preordain قبلا مقرر داشتن
presanctified قبلا تقدیس شده
preselect قبلا انتخاب کردن
forearm قبلا اماده کردن
preheat قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
preheated قبلا گرم کردن
preheat قبلا حرارت دادن
preheats قبلا حرارت دادن
preheats قبلا گرم کردن
advance قبلا تجهیز شده
pretypify قبلا اعلام کردن
pretypify قبلا نشان دادن
pretreat قبلا معالجه کردن
foresee قبلا تهیه دیدن
foresees قبلا تهیه دیدن
prenominate قبلا ذکر کردن
prenominate قبلا نامبرده شده
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
predigest قبلا هضم کردن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
preexist قبلا وجود داشتن
forespeak قبلا اماده کردن
preform قبلا تشکیل دادن
preform قبلا بشکل دراوردن
preform قبلا تصمیم گرفتن
prime قبلا تعلیم دادن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
primed قبلا تعلیم دادن
primes قبلا تعلیم دادن
premonish قبلا برحذر داشتن
pre appoint قبلا معین کردن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
preconceive قبلا تصور کردن
prepaid قبلا" پرداخت شده
prearrange قبلا تهیه کردن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
to prerecord قبلا ضبط کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
prenominate قبلا ذکر شده
prearrange قبلا ترتیب دادن
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
predicts قبلا پیش بینی کردن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preassigned قبلا تخصیص داده شده
predicting قبلا پیش بینی کردن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
predict قبلا پیش بینی کردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
pre آنچه قبلا توافق شده است
pre- آنچه قبلا توافق شده است
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com