Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
Other Matches
sanctioned
ضمانت اجرایی قانون
sanctions
ضمانت اجرایی قانون
sanction
ضمانت اجرایی قانون
sanctioning
ضمانت اجرایی قانون
sanctioning
ضمانت اجرایی معین کردن
sanction
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
ضمانت اجرایی معین کردن
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
virus
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
viruses
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
pecuniary liability
ضمانت ضمانت جبران خسارت
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none
دومی ندارد بالادست ندارد
executives
اجرایی
executive
اجرایی
administrative
اجرایی
ministerial
اجرایی
administrant
اجرایی
functional team
تیم اجرایی
executive program
برنامه اجرایی
executive routine
روال اجرایی
feasability study
مطالعات اجرایی
executive agent
عامل اجرایی
executive system
سیستم اجرایی
operating program
برنامه اجرایی
operating agency
قسمت اجرایی
executive committee
هیات اجرایی
command of execution
ریاست اجرایی
e. power
نیروی اجرایی
executable statement
جمله اجرایی
execute statement
حکم اجرایی
execute statement
دستور اجرایی
executing agency
شعبه اجرایی
executive agent
شعبه اجرایی
technical
اصولی اجرایی
executional requirement
شرائط اجرایی
executive by law
ایین نامه اجرایی
tax administration
مسائل اجرایی مالیات
escrow
اجرایی پیدا میکند
cryptochannel
سیستم اجرایی رمز
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
nonexecutable statement
جمله غیر اجرایی
registers
ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering
ذخیره موقت دستورات اجرایی
register
ذخیره موقت دستورات اجرایی
operand
دستور اجرایی عمل کننده
Politburos
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
Politburo
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
executives
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
self-
برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
guaranty
ضمانت
guarantee
ضمانت
guaranty
ضمانت
gurantee
ضمانت
pledge
[archaic]
[guaranty]
ضمانت
warranty
ضمانت
warrants
ضمانت
warranting
ضمانت
guarantee
ضمانت
warranty
ضمانت
warranties
ضمانت
bond
ضمانت
warrant
ضمانت
suretyship
ضمانت
warranted
ضمانت
sponsored by
به ضمانت
sponsion
ضمانت
bail
ضمانت
sponsorship
ضمانت
guarantees
ضمانت
guaranteed
ضمانت
mainprise
ضمانت
sanctioning
ضمانت اجرا
answering
ضمانت کردن
answered
ضمانت کردن
sponsoring
ضمانت کردن
sanctions
ضمانت اجرا
sanctioned
ضمانت اجرا
guarantors
ضمانت کننده
sponsors
ضمانت کردن
guarantor
ضمانت کننده
fiduciary bond
ضمانت شرافتی
bank guarantee
ضمانت بانکی
contract guarantee
ضمانت قرارداد
bilable
ضمانت بردار
bail bond
ضمانت نامه
pecuniary liability
ضمانت پولی
bondholder
ضمانت دار
sanction
ضمانت اجرا
answer
ضمانت کردن
answers
ضمانت کردن
bailable
قابل ضمانت
bank bond
ضمانت بانکی
bond
پیوستگی ضمانت
sponsor
ضمانت کردن
vouch for
ضمانت کردن
suretyship
عقد ضمانت
letter of indemnity
ضمانت نامه
express warranty
ضمانت صریح
joint and several guarantee
ضمانت تضامنی
assurances
ضمانت وثیقه
irreplevisable
ضمانت برندار
assurance
ضمانت وثیقه
irrepleviable
ضمانت برندار
guarantee period
دوره ضمانت
guaranty
ضمانت نامه
bonded
ضمانت شده
pledging
وثیقه ضمانت
guarantee
ضمانت کردن
pledge
وثیقه ضمانت
limplied warranty
ضمانت ضمنی
pledged
وثیقه ضمانت
vouch
ضمانت کردن
insure
ضمانت کردن
upon bail
بقیه ضمانت
warranty
ضمانت نامه
guaranteed
ضمانت کردن
warranties
ضمانت نامه
pledges
وثیقه ضمانت
guarantees
ضمانت کردن
responsibilities
ضمانت جوابگویی
responsibility
ضمانت جوابگویی
bailment
رهایی به قید ضمانت
bail
تضمین ضمانت کردن
board exchange warranty
ضمانت تعویض برد
guaranteed
شخص ضمانت شده
joint bond
تعهد یا ضمانت مشترک
i guarantee his appearance
من ضمانت می کنم که حاضرشود
act as surety
کفالت یا ضمانت کردن
guarantees
شخص ضمانت شده
guarantee
شخص ضمانت شده
bank guarantee
ضمانت نامه بانکی
to bail out
با ضمانت از زندان دراوردن
to go bail for any one
ضمانت کسی راکردن
the watch is warranted
ضمانت شده است
warrant
ضمانت کردن مجوز
stand surety for a person
ضمانت کسی را کردن
warranted
ضمانت کردن مجوز
to stand surety for any one
ضمانت کسیرا کردن
warranting
ضمانت کردن مجوز
warrants
ضمانت کردن مجوز
warrent
ضمانت یاتعهد کردن
able to justify bail
قادر به تقبل ضمانت
to vouch for any one's honesty
ضمانت درستی کسی را کردن
guaranty
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
pledgeor
دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
repayment guarantee
ضمانت استرداد پیش پرداخت
bid bond
ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
good performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
tender bonds
ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
tender guarantee
ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
open credit
اعتبار بدون ضمانت نامه
performance guarantee
ضمانت حسن انجام کار
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
pledgor
دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
sanctioned
مجوز جریمه ضمانت اجرا
waging
ضمانت حسن انجام کار
wages
ضمانت حسن انجام کار
waged
ضمانت حسن انجام کار
sanction
مجوز جریمه ضمانت اجرا
wage
ضمانت حسن انجام کار
sanctioning
مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctions
مجوز جریمه ضمانت اجرا
guarantees
ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee
ضمانت نامه تضمین کردن
vouch
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
30% down payment against bank guaranty
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
bareboat charter
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
flicker free
ی ندارد
he is not of that stamp
را ندارد
it does not weigh with me
ندارد
there is no style about her
ندارد
there is no limit to it
حد ندارد
he is out of huomor
دماغ ندارد
it is a soft snap
کاری ندارد
there is no limit to it
اندازه ندارد
no matter
اهمیت ندارد
his hat cover his fanily
هیچکس را ندارد
it does not matter
اهمیت ندارد
he has an a. to grind
غرضی ندارد
it is nothing new
تازگی ندارد
it is nothing out of the way
غرابتی ندارد
he has no manners
اداب ندارد
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
he has nostomach for the fight
سر دعوا ندارد
it is well enough
عیبی ندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com