English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
Other Matches
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
redressed جبران خسارت
solatium جبران خسارت
redresses جبران خسارت
compensations جبران خسارت
award of damages جبران خسارت
redress جبران خسارت
compensation جبران خسارت
recuperation جبران خسارت
remedying وسائل جبران خسارت
recvperate جبران خسارت کردن
remedies وسائل جبران خسارت
remedied وسائل جبران خسارت
fair damages [Law] جبران خسارت عادلانه
to redress danger جبران خسارت کردن
remedy وسائل جبران خسارت
recuperation بهبود جبران خسارت
to recover damages خسارت خودرا جبران کردن
make up to خسارت کسی را جبران کردن
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
fpa معاف از جبران خسارت خاص
indemnify بیمه کردن جبران خسارت
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
bail bond ضمانت نامه
warranties ضمانت نامه
warranty ضمانت نامه
letter of indemnity ضمانت نامه
guaranty ضمانت نامه
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
p&l club club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
open credit اعتبار بدون ضمانت نامه
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
offsetting جبران کردن جبران
offset جبران کردن جبران
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificate رضایت نامه شهادت نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
guaranteed ضمانت
warranties ضمانت
warrant ضمانت
guarantee ضمانت
warrants ضمانت
warranty ضمانت
warranting ضمانت
warranted ضمانت
sponsorship ضمانت
bond ضمانت
guarantees ضمانت
suretyship ضمانت
bail ضمانت
warranty ضمانت
guaranty ضمانت
gurantee ضمانت
mainprise ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] ضمانت
guaranty ضمانت
guarantee ضمانت
sponsored by به ضمانت
sponsion ضمانت
irrepleviable ضمانت برندار
guarantors ضمانت کننده
bailable قابل ضمانت
sponsors ضمانت کردن
bonded ضمانت شده
sponsoring ضمانت کردن
suretyship عقد ضمانت
bank bond ضمانت بانکی
pecuniary liability ضمانت پولی
bank guarantee ضمانت بانکی
contract guarantee ضمانت قرارداد
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
vouch for ضمانت کردن
limplied warranty ضمانت ضمنی
irreplevisable ضمانت برندار
bondholder ضمانت دار
assurance ضمانت وثیقه
bond پیوستگی ضمانت
bilable ضمانت بردار
upon bail بقیه ضمانت
sponsor ضمانت کردن
pledged وثیقه ضمانت
pledges وثیقه ضمانت
pledging وثیقه ضمانت
guarantee period دوره ضمانت
answers ضمانت کردن
guaranteed ضمانت کردن
answering ضمانت کردن
sanctions ضمانت اجرا
answered ضمانت کردن
answer ضمانت کردن
assurances ضمانت وثیقه
guarantee ضمانت کردن
sanctioning ضمانت اجرا
guarantees ضمانت کردن
insure ضمانت کردن
guarantor ضمانت کننده
responsibility ضمانت جوابگویی
responsibilities ضمانت جوابگویی
express warranty ضمانت صریح
sanctioned ضمانت اجرا
fiduciary bond ضمانت شرافتی
vouch ضمانت کردن
pledge وثیقه ضمانت
sanction ضمانت اجرا
warranted ضمانت کردن مجوز
warrant ضمانت کردن مجوز
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
bailment رهایی به قید ضمانت
warranting ضمانت کردن مجوز
stand surety for a person ضمانت کسی را کردن
bail تضمین ضمانت کردن
guarantees شخص ضمانت شده
act as surety کفالت یا ضمانت کردن
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
the watch is warranted ضمانت شده است
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
guaranteed شخص ضمانت شده
warrent ضمانت یاتعهد کردن
warrants ضمانت کردن مجوز
sanctions ضمانت اجرایی قانون
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
sanction ضمانت اجرایی قانون
guarantee شخص ضمانت شده
to stand surety for any one ضمانت کسیرا کردن
sanctions مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
sanctioned مجوز جریمه ضمانت اجرا
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning مجوز جریمه ضمانت اجرا
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
sanction مجوز جریمه ضمانت اجرا
pledgor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
to vouch for any one's honesty ضمانت درستی کسی را کردن
wages ضمانت حسن انجام کار
pledgeor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
wage ضمانت حسن انجام کار
waged ضمانت حسن انجام کار
bid bond ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
waging ضمانت حسن انجام کار
tender bonds ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
vouch ضمانت کردن مسئول واقع شدن
lesion خسارت
reprise خسارت
scathe خسارت
harms خسارت
harming خسارت
recompense خسارت
harmed خسارت
harm خسارت
recompensed خسارت
casualty خسارت
recompenses خسارت
casualties خسارت
lesions خسارت
smart money خسارت
recompensing خسارت
averages خسارت
depredations خسارت
depredation خسارت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com