Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English
Persian
inclined barrel arch
طاق ضربی مایل
sloping barrel vault
طاق ضربی مایل
Other Matches
multiplicantive
ضربی
straight barrel vault
طاق ضربی
instruments of percussion
ادوات ضربی
annular barrel vault
طاق ضربی
ragtime
موسیقی ضربی
pulsatile instruments
ادوات ضربی یا زدنی
habanera
رقص دو ضربی کوبا
percussionists
نوازنده اسبابهای ضربی
percussionist
نوازنده اسبابهای ضربی
percussion instrument
الات موسیقی ضربی
to beat time
ضلاب یافاصله ضربی گرفتن
mazurka
رقص نشاط انگیز سه ضربی لهستانی
percussion
اسبابهای ضربی مثل طبل ودنبک
earless
بی دسته فاقدگوش موسیقی یاگوش ضربی
lintel
نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
lintels
نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
weaving shed
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
shed
دهنه
[فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
pick
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
counter shed
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
willful
مایل
oblique
مایل کج
oblique
مایل
pitching
مایل
propense
مایل
rathe
مایل
nothing loath
مایل
rath
مایل
sideling
مایل
loxodrome
خط مایل
lickerish
مایل
italic
مایل
slantingly
کج یا مایل
studious of doing a thing
مایل
inclinable
مایل
gauche
مایل
f. of books
مایل به کت اب
studious to do a thing
مایل
declivous
مایل
bevel
پخ مایل
bevel
مایل
desirous
مایل
skew
مایل
agreeable
مایل
sloping
مایل
interested
مایل
miles
مایل
skewing
مایل
skews
مایل
slanting
مایل
willing
مایل
sidling
مایل
mile
مایل
bevelled
مایل
inclined
مایل
oblique rotation
چرخش مایل
oblique projection
تصویر مایل
bitterish
مایل به تلخی
oppositive
مایل به ضدیت
like
مایل بودن
oblique section
مقطع مایل
aslant
حرکت مایل
aslant
بطور مایل
wilful
مشتاق مایل
albescent
مایل به سفیدی
gaff
میله مایل
obliquely
بطور مایل
cant
سطح مایل
centripetal
مایل به مرکز
chamfer
مایل شدن
nautical miles
مایل دریایی
he has a good mind
مایل است
he is f. her
مایل اوست
he was found of her
مایل او بود
inclined face of dam
نمای مایل سد
inclined drilling
حفاری مایل
inclined compression
فشار مایل
nautical mile
مایل دریایی
lief
مطلوب مایل
oblique system
سیستم مایل
greeny
مایل بسبز
comatant
مایل بجنگ
oblique perspective
پرسپکتیو مایل
oblique lattice
شبکه مایل
solicitous
مایل نگران
flavescent
مایل بزردی
solicitously
مایل نگران
mile ohm
مایل- اهم
geographical mile
مایل جغرافیایی
incline plane
سطح مایل
three point perspective
پرسپکتیو مایل
sourish
مایل به ترشی
statute mile
مایل رسمی
fondest
مایل مشتاق
the mast has raked
مایل شدن
the mast has raked
مایل کردن
to incline to green
یا مایل بودن
viridescent
مایل به سبز
whitey
مایل به سفید
likes
مایل بودن
liked
مایل بودن
greyish
مایل به خاکستری
yellowish
مایل بزردی
whity
مایل به سفید
xanthic
مایل به زردی
awry
بطور مایل
solicitous to go
مایل به رفتن
bluish
مایل به ابی
purply
مایل به ارغوانی
caramel
مایل به قرمز
slant range
برد مایل
caramels
مایل به قرمز
side flow weir
سر ریز مایل
recessive
مایل ببازگشت
reddish
مایل بقرمز
purplish
مایل به ارغوانی
blueish
مایل به ابی
fond
مایل مشتاق
fonder
مایل مشتاق
sloping barrel vault
سقف گهوارهای مایل
mph
مخفف مایل در ساعت
isabella
زرد مایل به خاکستری
isabel
زرد مایل به خاکستری
oblique shock wave
موج ضربهای مایل
inclined shear plane
سطح برش مایل
suntans
قهوه مایل بسرخ
suntan
قهوه مایل بسرخ
inclined coil meter
سنجه با پیچک مایل
pea green
زرد مایل بسبز
grege
اردهای مایل به خاکستری
roll piercing process
روش نورد مایل
they canŠif they so wishŠ.....
اگر مایل باشندمیتوانند...........
to be prepared to go
مایل به رفتن بودن
tattletale gray
سفید مایل بخاکستری
luteovirescent
زرد مایل بسبز
loxodromics
کشتی رانی در خط مایل
auburn
قهوهای مایل به قرمز
oblimax rotation
چرخش مایل بیشینه
oblimin rotation
چرخش مایل کمینه
low oblique
عکس مایل پایین
purple red
قرمز مایل به ارغوانی
swart
سبزه مایل به سیاه
umber
قهوه ای مایل به زرد
inclined barrel arch
طاق گهوارهای مایل
green with a blue tint
سبز مایل به ابی
griseous
خاکستری مایل به ابی
canescent
سفید مایل به تار
baying
سرخ مایل به قرمز
bayed
سرخ مایل به قرمز
cuesta
جلگه مایل یااریب
bay
سرخ مایل به قرمز
brownish
مایل به قهوهای یاخرمایی
pinkish
مایل به رنگ صورتی
rubicund
رنگ مایل به قرمز
scarlet
قرمز مایل به زرد
buffyy
مایل به رنگ نخودی
bays
سرخ مایل به قرمز
he is indisposed to go
مایل نیست برود
i am unwilling to go
مایل نیستم بروم
homosexual
مایل به جنس خود
homosexuals
مایل به جنس خود
reddish
مایل بسرخی زننده
he was not inclined to go
مایل برفتن نبود
he was found of her
باو مایل بود
blackish
مایل به سیاه تیره
he is not willing to go
مایل برفتن نیست
incilnable to do something
مایل کردن بکاری
hoary
سفید مایل به خاکستری
tan
مازویی قهوهای مایل به زرد
pansy
رنگ قرمز مایل به ابی
raisin
رنگ قرمز مایل به ابی
mahogany
رنگ قهوهای مایل به قرمز
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
slate black
رنگ ارغوانی مایل بسیاه
shell pink
رنگ قرمز مایل به زرد
rufous
بور خرمایی مایل بقرمز
ruffous
بور خرمایی مایل بقرمز
sea green
رنگ سبز مایل بابی
tawniest
تیره زرد مایل بقهوهای
tawnier
تیره زرد مایل بقهوهای
declining
مایل شدن رو بزوال گذاردن
declines
مایل شدن رو بزوال گذاردن
declined
مایل شدن رو بزوال گذاردن
What's the charge per mile?
اجاره هر مایل چقدر است؟
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
decline
مایل شدن رو بزوال گذاردن
raisins
رنگ قرمز مایل به ابی
tawny
تیره زرد مایل بقهوهای
cedars
رنگ قرمز مایل به زرد
pansies
رنگ قرمز مایل به ابی
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
petunias
رنگ قرمز مایل بابی
petunia
رنگ قرمز مایل بابی
cedar
رنگ قرمز مایل به زرد
ti turn in
سوی پایین مایل بودن
auburn
رنگ قرمز مایل به زرد
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
carbuncle
رنگ نارنجی مایل به قرمز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com