English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
accounting classification طبقه بندی حساب
Other Matches
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
classification طبقه بندی رده بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
classifications طبقه بندی
grading طبقه بندی
stratification طبقه بندی
bracket طبقه بندی
taxonomy طبقه بندی
systemization طبقه بندی
low grade کم طبقه بندی
classification طبقه بندی
typification طبقه بندی
sorting طبقه بندی
taxonomies طبقه بندی
divisions طبقه بندی
division طبقه بندی
denomination طبقه بندی
denominations طبقه بندی
assortment طبقه بندی
assortments طبقه بندی
aggroup طبقه بندی کردن
classifying طبقه بندی کردن
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
zootaxy طبقه بندی جانوران
graduate طبقه بندی کردن
classifies طبقه بندی کردن
graduates طبقه بندی کردن
classified طبقه بندی شده
job classification طبقه بندی شغلی
taxonomist متخصص طبقه بندی
job classification طبقه بندی شغل
categorizing طبقه بندی کردن
categorizes طبقه بندی کردن
nondescript غیرقابل طبقه بندی
categorized طبقه بندی کردن
rug classification طبقه بندی فرش
categorize طبقه بندی کردن
categorising طبقه بندی کردن
categorises طبقه بندی کردن
categorised طبقه بندی کردن
graduating طبقه بندی کردن
systemize طبقه بندی کردن
classification chart نمودار طبقه بندی
soil class طبقه بندی خاک
speed rate increment طبقه بندی سرعت
pigeonhole طبقه بندی کردن
standardization همگونی طبقه بندی
unclassified بدون طبقه بندی
unclassified طبقه بندی نشده
service rating طبقه بندی پرسنلی
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
classification of soil طبقه بندی خاک
classificatory مربوط به طبقه بندی
route classification طبقه بندی جاده ها
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
budget classification طبقه بندی بودجه
secrets طبقه بندی سری
classifiable قابل طبقه بندی
secret طبقه بندی سری
suborder طبقه بندی فرعی
layers طبقه بندی کردن
layer طبقه بندی کردن
market grades and grading طبقه بندی بازار
map classification طبقه بندی نقشه ها
classifications طبقه بندی پیام
classify طبقه بندی کردن
classification طبقه بندی پیام
nosology طبقه بندی بیماریها
harmonic proportion طبقه بندی متناسب
harmonic division طبقه بندی متناسب
to categorize طبقه بندی کردن
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
classified items اماد طبقه بندی شده
integrade [طبقه بندی داخلی کردن]
classified items اقلام طبقه بندی شده
classified material مدارک طبقه بندی شده
glossography طبقه بندی و شرح زبانها
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
intergrade طبقه بندی داخلی کردن
topsecret طبقه بندی به کلی سری
classes طبقه بندی کردن رده
restricted data اطلاعات طبقه بندی شده
class طبقه بندی کردن رده
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
classed طبقه بندی کردن رده
classing طبقه بندی کردن رده
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
taxon واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
systematist متخصص فائده سازی و طبقه بندی
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
resort جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts جدا کردن طبقه بندی کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
resorted جدا کردن طبقه بندی کردن
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grades طبقه بندی کردن کلاسه کردن
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardises بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
account حساب صورت حساب
stratify طبقه طبقه کردن
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
wording جمله بندی کلمه بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments طرح بندی صورت بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
transparent نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com