English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
libertarian طرفدار ازادی اراده
libertarians طرفدار ازادی اراده
Other Matches
free will ازادی اراده
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
necessity درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
abulia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia فقدان نیروی اراده ضعف اراده
nationalist طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
emancipation proclamation اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
willed اراده
passive بی اراده
resolutions اراده
passives بی اراده
resolution اراده
thy will اراده تو
determination اراده
volitionally با اراده
weak kneed بی اراده
weak-kneed بی اراده
on the impluse of the moment بی اراده
voluntariness اراده
nisus اراده
will-power اراده
thy will اراده ات
will اراده
animus اراده
intentions اراده
volition اراده
aimless بی اراده
infirm of purpose بی اراده
abulic بی اراده
purposeful با اراده
intention اراده
wills اراده
automatons ادم بی اراده
automaton ادم بی اراده
volitionary وابسته به اراده
self will اراده شخصی
social will اراده اجتماعی
volition از روی اراده
driftless بی مرام بی اراده
free will اراده ازاد
will اراده کردن
voluntarism اراده گرایی
dysbulia اختلال اراده
willed اراده کردن
it is our pleasure to اراده ما اینست که
willable قابل اراده
An iron wI'll. اراده آهنین
wills اراده کردن
steely look نگاه با اراده
abulic فاقد اراده
will-power قدرت اراده
voluntarily از روی اراده
involuntarily بدون اراده
will therapy اراده درمانی
real will نظریه اراده واقعی
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
what is your will? اراده شما چیست
To have a strong wI'll. اراده قوی داشتن
He is strong-wI'lled. آدم با اراده ای است
will of iron <idiom> اراده آهنین داشتن
of one's own volition از روی اراده خود
self surrender واگذاری خود تسلیم به اراده
He hasnt a mind of his own. ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
animal مربوط به روح وجان یا اراده
will temprament tests ازمونهای اراده- خلق وخوی
abulomania دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
willpower تصمیم جدی نیروی اراده
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
animals مربوط به روح وجان یا اراده
It depends on your decison. بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
automatize کسی را بی اراده الت دست کردن
drift بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
spermatorrhoea خروج منی بدون اراده احتلام
drifted بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
exponent طرفدار
advocator طرفدار
exponents طرفدار
insurrectionist طرفدار
partisans طرفدار
factioneer طرفدار
partisan طرفدار
party طرفدار
pro طرفدار
pro- طرفدار
partizan طرفدار
adherents طرفدار
adherent طرفدار
advocate طرفدار
advocated طرفدار
partizan etc طرفدار
cohorts طرفدار
advocates طرفدار
one-sided طرفدار
advocating طرفدار
partial طرفدار
votary طرفدار
cohort طرفدار
freeness ازادی
immunity ازادی
option ازادی
release ازادی
released ازادی
liberal ازادی
liberticide ازادی کش
liberals ازادی
options ازادی
indpendence ازادی
insubjection ازادی
independence ازادی
liberties ازادی
emancipation ازادی
large n ازادی
releases ازادی
freedom ازادی
liberty ازادی
openness ازادی
manumission ازادی
liberation ازادی
looseness ازادی
freedoms ازادی
enfranchisement ازادی
downy's will temperament test ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
impulsively با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
to count طرفدار شمردن
abolitionist طرفدار برانداختن
monopolist طرفدار انحصار
factionary طرفدار یک فرقه
democrate طرفدار دمکراسی
papist طرفدار پاپ
royalists طرفدار سلطنت
royalist طرفدار سلطنت
activists طرفدار عمل
activist طرفدار عمل
centralists طرفدار تمرکز
absolutist طرفدار استبداد
soccer fan [soccer supporter] [American English] طرفدار فوتبال
reformer طرفدار نهضت
keynesianism طرفدار کینز
risk lover طرفدار ریسک
risk lover طرفدار خطر
football fan [British English] طرفدار فوتبال
reformers طرفدار نهضت
interventionist طرفدار مداخله
nudist طرفدار برهنگی
centralist طرفدار تمرکز
he is on our side طرفدار مااست
voluntarism فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
degrees of freedom درجات ازادی
degree of freedom درجه ازادی
conditional discharge ازادی مشروط
economic freedom ازادی اقتصادی
liberty of the press ازادی مطبوعات
liberty party حزب ازادی
manumission ازادی برده
manumit ازادی بخشیدن
market freedom ازادی بازار
market freedom ازادی تجاری
medal of freedom مدال ازادی
the champion of liberty مدافع ازادی
probational ازادی بقیدالتزام
freedom to choose ازادی در انتخاب
freedom of the press ازادی نگارش
edict of emancipation منشور ازادی
elbow room ازادی عمل
emancipatory ازادی بخش
freedom of belief ازادی عقیده
freedom of enterprise ازادی تجارت
freedom of trade ازادی تجارت
freedom of experssion ازادی بیان
freedom of seas ازادی دریاها
freedom of the press ازادی مطبوعات
statue of liberty مجسمه ازادی
catholicity ازادی فکر
free enterprise ازادی اقتصادی
paroled ازادی مشروط
parole ازادی مشروط
laissez-faire ازادی تجارت
toleration ازادی ازادگی
probation ازادی بقیدالتزام
liberally ازادی خواهانه
liberator ازادی بخش
probation ازادی مشروط
civil liberty ازادی مدنی
civil liberties ازادی مدنی
freehand ازادی عمل
freehand ازادی در تصمیم
elbowroom ازادی عمل
habeas corpus حکم ازادی
advantages accruning from ازادی مطبوعات
relief فراغت ازادی
paroling ازادی مشروط
freedom of choice ازادی انتخاب
paroles ازادی مشروط
liberators ازادی بخش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com