Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
football fan
[American English]
طرفدار فوتبال آمریکایی
Other Matches
American football
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
football cleats
کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
soccer fan
[soccer supporter]
[American English]
طرفدار فوتبال
football fan
[British English]
طرفدار فوتبال
football
توپ فوتبال آمریکایی
[توپ بیضوی]
groundhopper
[British English]
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
nationalists
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
football
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballs
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
African American
نژاد آفریقایی آمریکایی
Afro-American
نژاد آفریقایی آمریکایی
[عبارت قدیمی]
common bond
[دیوار چینی با آجر آمریکایی یا انگلیسی]
Art Deco
هنر دکو
[سبک تزئینی آمریکایی اروپائی]
Afro-
پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
City Beautiful
[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
ntsc
انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
COMPAQ
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
Aesthetic Movement
[جنبش هنرمندان آمریکایی و انگلیسی در احیای طراحی های باشکوه عصر ملکه ویکتوریا]
afro
نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
'The Catcher in the Rye'
[by Salinger / work title]
! ناطور دشت ! یا ! ناتور دشت !
[نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی سالینجر]
ansi
سازمان آمریکایی که استانداردهای نرم افزاری و کامپیوتری را مشخص میکند که آنچه مربوط به زبانهای سطح بالای برنامه نویس میشود هم شامل آن است
soccer
فوتبال
canadian football
فوتبال کانادایی
association football
اتحادیه فوتبال
gridiron
زمین فوتبال
football
توپ فوتبال
soccer field
زمین فوتبال
kick about
فوتبال هردمبیل
left for ward
در فوتبال پیشرو چپ
elevens
تیم فوتبال
eleven
تیم فوتبال
football
بازی فوتبال
footballer
فوتبال بازی کن
footballs
بازی فوتبال
gridition
زمین فوتبال
football game
بازی فوتبال
footballers
فوتبال بازی کن
soccer
بازی فوتبال
grid
زمین فوتبال
grids
زمین فوتبال
boot
کفش فوتبال
football club
[British Englisch]
باشگاه فوتبال
playing fields
زمین فوتبال
playing field
زمین فوتبال
pigskin
توپ فوتبال
advocator
طرفدار
partisans
طرفدار
factioneer
طرفدار
insurrectionist
طرفدار
party
طرفدار
partizan
طرفدار
partizan etc
طرفدار
votary
طرفدار
partisan
طرفدار
partial
طرفدار
exponent
طرفدار
pro-
طرفدار
advocates
طرفدار
advocated
طرفدار
cohort
طرفدار
advocate
طرفدار
cohorts
طرفدار
one-sided
طرفدار
adherent
طرفدار
adherents
طرفدار
advocating
طرفدار
pro
طرفدار
exponents
طرفدار
rules of football
قوانین یا قواعد فوتبال
football hooligan
خرابگر پر سر و صدای فوتبال
to play football
فوتبال بازی کردن
soccer ball throw
پرتاب توپ فوتبال
to play soccer
فوتبال بازی کردن
kick off
شروع مسابقه فوتبال
signal caller
مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
water polo
بازی فوتبال ابی
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
indoor soccer
فوتبال داخل سالن
goalkeepers
دروازه بان فوتبال
goalkeeper
دروازه بان فوتبال
six man football
فوتبال دو تیم 6 نفره
to finish the ball into the net
با توپ گل زدن
[فوتبال]
monopolist
طرفدار انحصار
interventionist
طرفدار مداخله
risk lover
طرفدار خطر
keynesianism
طرفدار کینز
papist
طرفدار پاپ
risk lover
طرفدار ریسک
democrate
طرفدار دمکراسی
to count
طرفدار شمردن
royalist
طرفدار سلطنت
abolitionist
طرفدار برانداختن
absolutist
طرفدار استبداد
royalists
طرفدار سلطنت
nudist
طرفدار برهنگی
reformers
طرفدار نهضت
reformer
طرفدار نهضت
activist
طرفدار عمل
factionary
طرفدار یک فرقه
activists
طرفدار عمل
centralist
طرفدار تمرکز
centralists
طرفدار تمرکز
he is on our side
طرفدار مااست
scrummage
نوعی بازی فوتبال راگبی
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
hockey
چوگان بازی با اصول فوتبال
Playing football is not my idea of fun .
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
scrums
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum
نوعی بازی فوتبال راگبی
speedball
نوعی بازی شبیه فوتبال
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
radical
طرفدار اصلاحات اساسی
feminist
طرفدار حقوق زنان
radicals
طرفدار اصلاحات اساسی
federalist
طرفدار دولت فدرال
proponents
توضیح دهنده طرفدار
proponent
توضیح دهنده طرفدار
theorists
طرفدار استدلال نظری
world federalist
طرفدار حکومت جهانی
theorist
طرفدار استدلال نظری
protectionism
مکتب طرفدار حمایت
revivalists
طرفدار احیای مذهبی
feminists
طرفدار حقوق زنان
theocrat
طرفدار یزدان سالاری
partialist
شخص طرفدار یا معتصب
parliamentarian
طرفدار حکومت پارلمانی
libertarians
طرفدار ازادی اراده
revivalist
طرفدار احیای مذهبی
mutualist
طرفدار اصول همدستی
aesthete
طرفدار صنایع زیبا
prohibitionist
طرفدار منع مسکرات
libertarian
طرفدار ازادی اراده
communists
طرفدار مرام اشتراکی
aesthetes
طرفدار صنایع زیبا
negrophile
طرفدار سیاه پوست
autonomist
طرفدار استقلال داخلی
supply side economics
اقتصاد طرفدار عرضه
parliamentarians
طرفدار حکومت پارلمانی
mongamist
طرفدار داشتن یک همسر
communist
طرفدار مرام اشتراکی
equalitarian
طرفدار تساوی انسان
teetotalist
طرفدار منع مسکرات
aristocrate
طرفدار حکومت اشراف
high ball
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
to keep the ball moving
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to let the ball do the work
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
he is a novice in football
در بازی فوتبال تازه کار است
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
uprights
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
The football field must be marked out.
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
short ball
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
long ball
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
flag football
نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
suffragette
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
suffragettes
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
adequateness
طرفدار بودن وفا کردن
literalist
طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
sympathizer
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
spiritualists
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
feudalist
طرفدار اصول ملوک الطوایف
sympathisers
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
spiritualist
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
sympathizers
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
protectionists
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
fan
پشتیبان
[طرفدار]
[هوادار]
[ورزش]
protectionist
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
mercantilist
طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
adhering
طرفدار بودن وفا کردن
adheres
طرفدار بودن وفا کردن
adhere
طرفدار بودن وفا کردن
academic
طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
centrist wing
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
adhered
طرفدار بودن وفا کردن
protectionist
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
humanitarian
طرفدار کاهش الام بشر
movement off-the-ball
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
punted
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
Football pool
[British English]
قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
punt
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
fielder
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
Pope, Arthur Upham
آرتور پوپ
[که در ایران به پروفسور پوپ معروف می باشد یک کاشف و منتقد آمریکایی استکه در زمینه های مختلف هنر ایران سال ها تحقیق نموده.]
reformer
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
revivalist
طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
municipalist
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
voluntaryist
طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
segregationist
طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
reformers
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
socialist
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
manchester school
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
imperialist
طرفدار حکومت امپریالیستی استعمار طلب
socialists
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
presbyteral
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com