English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
Zionist طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
Other Matches
reformer طرفدار نهضت
reformers طرفدار نهضت
Zionism نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
centralists طرفدار تمرکز
centralist طرفدار تمرکز
authoritarian طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
concentrating تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
clandestine سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
concentration تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
nationalist طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
Palestine فلسطین
Samaritans سامره فلسطین نیکوکار
Samaritan سامره فلسطین نیکوکار
sabra اسرائیلی بومی فلسطین
samaria سامریه در فلسطین قدیم
judea یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
galilee نماز خانه کوچک نزدیک کلیسا شهرستان جلیل در فلسطین
cause نهضت
movement نهضت
causing نهضت
causes نهضت
rising نهضت
reformation نهضت جنبش
revolt نهضت جنبش
revolts نهضت جنبش
irredentism نهضت بازستانی
labor movement نهضت کارگری
anti semite ضد یهود
anti-Semite ضد یهود
anti-Semites ضد یهود
crusades جنگ مذهبی نهضت
crusading جنگ مذهبی نهضت
initial movement نهضت اول پیشقدمی
crusaded جنگ مذهبی نهضت
crusade جنگ مذهبی نهضت
rabbin دکتردرفقه یهود
Judaism ایین یهود
antisemitism یهود ستیزی
hebraism دین یهود
antisemitic یهود ستیز
lapides judaicus سنگ یهود
the jewish nation قوم یهود
antisemitic یهود ستیزانه
the rabbins علمای یهود
tripartite declaration of 0 اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
Zionism صهیون گرایی نهضت صهیونیسم
reform movement جنبش یا نهضت برای اصلاحات
synagogal وابسته به پرستشگاه یهود
jahweh یهو خدای یهود
synagogue کنیسه پرستشگاه یهود
synagogues کنیسه پرستشگاه یهود
synagog کنیسه پرستشگاه یهود
jhvh یهوه خدای قوم یهود
rabbinist پیرو خاخام هایاعلمای یهود
Judaic وابسته به جهودان و مذهب یهود
rabbinism تعلیمات خاخام هایاعلمای یهود
jacob یعقوب نبی قوم یهود
midrash تفسیر کتاب مقدس یهود
neoscholasticism نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
sturm und drang نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
zechariah یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
kosher تهیه شده برطبق شریعت یهود
Talmud مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
maccabees خانواده میهن پرستان مکابی یهود
zachariah یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
ephod جامه رسمی مخصوص کاهنان یهود
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
menorah شمعدانی که در کشتیهای جنگی یهود بکار میرفته
postexilic وابسته به دوره بعد از اسارت یهود دربابل
preexilian وابسته به قبل ازدوره اسارت یهود در بابل
petalon صفحه زرین در روی دستارکاهن بزرگ یهود
preexilic وابسته به قبل از دوره اسارت یهود در بابل
proselte of the gate کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
methuselah " متوشالح " کاهن بزرگ یهود که بنابروایت کتاب مقدس 969 سال زندگی کرده
falangisme نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
concentration تمرکز
concentrations تمرکز
yeep joung تمرکز
centralisation تمرکز
focusing تمرکز
centering تمرکز
centralization تمرکز
advocator طرفدار
partisan طرفدار
factioneer طرفدار
pro- طرفدار
pro طرفدار
partisans طرفدار
insurrectionist طرفدار
partial طرفدار
adherents طرفدار
adherent طرفدار
one-sided طرفدار
cohorts طرفدار
cohort طرفدار
votary طرفدار
party طرفدار
advocating طرفدار
advocates طرفدار
advocated طرفدار
advocate طرفدار
partizan طرفدار
partizan etc طرفدار
exponent طرفدار
exponents طرفدار
visual focusing تمرکز دیداری
concentative تمرکز دهنده
centering tool ابزار تمرکز
focusing coil پیچک تمرکز
center spuare زاویه تمرکز
concentrate تمرکز دادن
cathexis تمرکز روانی
automatic focusing تمرکز خودکار
gas focusing تمرکز با گاز
decentralization عدم تمرکز
center تمرکز یافتن
concentration of fire تمرکز اتش
concentration ratio نسبت تمرکز
stress concentration تمرکز تنش
post deflection focusing تمرکز پس از انحراف
focalization تمرکز در کانون
focusing control تنظیم تمرکز
focusing magnet مغناطیس تمرکز ده
period of concentration زمان تمرکز
ionic focusing تمرکز با گاز
horizontal integration تمرکز افقی
electrostatic focusing تمرکز الکتروستاتیکی
electron focusing تمرکز الکترون
concentration ratio نرخ تمرکز
cost center تمرکز هزینه
crossover تمرکز نخستین
data concentration تمرکز داده
degree of centralization درجه تمرکز
electromagnetic focusing تمرکز الکترومغناطیسی
magnetic focusing تمرکز الکترومغناطیسی
line concentrator تمرکز کننده خط
retained تمرکز دادن
centers تمرکز یافتن
centre تمرکز یافتن
retain تمرکز دادن
concentrating تمرکز دادن
centred تمرکز یافتن
concentrating تمرکز کردن
concentrates تمرکز دادن
concentrations تمرکز عده ها
totalitarianism تمرکز گرایی
retaining تمرکز دادن
centered تمرکز یافتن
concentrates تمرکز کردن
concentration تمرکز عده ها
retains تمرکز دادن
concentrate تمرکز کردن
risk lover طرفدار خطر
democrate طرفدار دمکراسی
risk lover طرفدار ریسک
factionary طرفدار یک فرقه
activist طرفدار عمل
activists طرفدار عمل
he is on our side طرفدار مااست
monopolist طرفدار انحصار
interventionist طرفدار مداخله
papist طرفدار پاپ
keynesianism طرفدار کینز
to count طرفدار شمردن
royalists طرفدار سلطنت
soccer fan [soccer supporter] [American English] طرفدار فوتبال
nudist طرفدار برهنگی
absolutist طرفدار استبداد
royalist طرفدار سلطنت
football fan [British English] طرفدار فوتبال
abolitionist طرفدار برانداختن
massing تمرکز قوای جنگی
decentralises عدم تمرکز دادن
centralized design طراحی تمرکز یافته
mass تمرکز قوای جنگی
masses تمرکز قوای جنگی
bourrelet ورم تمرکز گلوله
decentralising عدم تمرکز دادن
decentralizing عدم تمرکز دادن
massing of fire تمرکز دادن اتشها
decentralizes عدم تمرکز دادن
decentralize عدم تمرکز دادن
concentrating تمرکز دادن تغلیظ
self focus تنظیم تمرکز خودکار
decentralised عدم تمرکز دادن
concentration area منطقه تمرکز اتش
critical concentration میزان تمرکز بحرانی
concentrate تمرکز دادن تغلیظ
concentrates تمرکز دادن تغلیظ
protectionism مکتب طرفدار حمایت
theorist طرفدار استدلال نظری
supply side economics اقتصاد طرفدار عرضه
theocrat طرفدار یزدان سالاری
radicals طرفدار اصلاحات اساسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com