Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
Other Matches
halve
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
odd
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
isotonic
دارای کشش مساوی
isodiametric
دارای قطر مساوی
equiangular
دارای زوایای مساوی
equidistant
دارای مسافت مساوی
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
three square
دارای سه ضلع مساوی
isoelectric
دارای فشارالکتریکی مساوی
isodynamic
دارای نیروی مغناطیسی مساوی
equimolal
دارای غلظت ملکولی مساوی
equicaloric
دارای کالری و نیروی مساوی
isotonic
دارای اهنگ مساوی هم توان
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
contracting parties
طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
proton
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
high contracting parties
طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
drum rolls
ضربات مداوم
drum roll
ضربات مداوم
lay to
مبادله ضربات کردن
rat a tat tat
ضربات متوالی و تند زدن
KO
با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
rat a tat
ضربات متوالی و تند زدن
rat-a-tat
ضربات متوالی و تند زدن
KO's
با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
pit a pat
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
tamp
بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
slugfest
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
beats
تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
beat
تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
even par
انجام تعداد ضربات استاندارددر یک بخش یا تمام بخشای گلف
scorecard
کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
scorecards
کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
parties
طرفین
extremes
طرفین
contracting parties
طرفین متقاعدین
the litigants
طرفین دعوی
mutual concent
تراضی طرفین
mutual agreement
توافق طرفین
contracting parties
طرفین قرارداد
disposed flank
طرفین باز
parties to a contract
طرفین متعاهدین
parties to the contract
طرفین عقد
parties to a contract
طرفین قرارداد
the contracting parties
طرفین متعاقدین
the contracting parties
طرفین متعاهدین
cornering
طرفین پایگاه اصلی
limbs
هرکدام از طرفین کمان
limb
هرکدام از طرفین کمان
privity of contract
مسئولیت طرفین قرارداد
side lights
چراغهای طرفین ناو
corners
طرفین پایگاه اصلی
privity of a contract
مسئوولیت طرفین قرارداد
corner
طرفین پایگاه اصلی
tilt angle
زاویه تمایل به طرفین
covenants
که بین طرفین مبادله می گردد
covenant
که بین طرفین مبادله می گردد
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
verandah
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
voluntary partition
افراز با رضایت یا سازش طرفین
side lights
چراغ دریانوردی طرفین ناو
pitch curves
تلاقی سطوح طرفین دندانه
sideline
خطوط طرفین میدان بازی
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
leeboard
یکی از دو تخته طرفین کف قایق
consensual
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
parties to the contract
طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
verandas
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
veranda
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
straddle split
وضع باز پاها به طرفین
verandahs
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
The two parties seem irreoncilable.
طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
rectification
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
ten yard
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
side staddle hep
پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
split
مساوی
plus/equals key
مساوی
squaring
مساوی
squares
مساوی
even
<adj.>
مساوی
squared
مساوی
all
مساوی
all-
مساوی
save off
مساوی
square
مساوی
peel
مساوی
euqal
مساوی
identic
مساوی
peels
مساوی
identical
مساوی
equalise
مساوی
hikiwate
مساوی
bracketed
مساوی
all square
مساوی
equivalents
مساوی
draw
مساوی
draws
مساوی
adequate
مساوی
tie
مساوی
equivalent
مساوی
no set
مساوی
ties
مساوی
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
limbers
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
blackguard
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguards
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
part
جزء مساوی
moiety
قسمت مساوی
equalises
مساوی کردن
equalize
مساوی کردن
equalising
مساوی کردن
equalling
برابر مساوی
equalized
مساوی کردن
nonpareil
غیر مساوی
equalised
مساوی کردن
equaling
برابر مساوی
equalizing
مساوی کردن
equaled
برابر مساوی
equalled
برابر مساوی
tie vote
اراء مساوی
equal
برابر مساوی
equalizes
مساوی کردن
paripassu
مساوی همدرجه
equidistance
مسافت مساوی
adequate
مساوی ساختن
equals
برابر مساوی
just as well
<adv.>
به طور مساوی
measure up
<idiom>
مساوی بودن
go halves
<idiom>
تقسیم مساوی
dead even
کاملا مساوی
equally
<adv.>
به طور مساوی
even
تراز مساوی
On an equal footing.
بر پایه مساوی
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
parlementaire
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
unilateral contract
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
outrigger
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
homographic
مساوی از حیث املاء
chronologer
مساوی است بازاقخگخمخلهسف
equates
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand-off
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-offs
مساوی یاهیچ به هیچ
stand off
مساوی یاهیچ به هیچ
equaliser
امتیاز مساوی کننده
equate
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equated
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
re axtent
تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
equalises
مساوی یاهم شکل کردن
aliquot
بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equals
: برابر شدن با مساوی بودن
equally
بیک درجه بطور مساوی
tie break
بهم خوردن وضع مساوی
spacing
در فواصل مساوی تقسیم بندی
tie-break
بهم خوردن وضع مساوی
amortization
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
ana
ازهر کدام بمقدار مساوی
equalised
مساوی یاهم شکل کردن
skittering
ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
to add equals
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
equalising
مساوی یاهم شکل کردن
fair play
<idiom>
عدالت ،مساوی ،عمل درست
equaled
: برابر شدن با مساوی بودن
equalizing
مساوی یاهم شکل کردن
deuce
مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
equaling
: برابر شدن با مساوی بودن
equalled
: برابر شدن با مساوی بودن
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
equal
: برابر شدن با مساوی بودن
equalizes
مساوی یاهم شکل کردن
equalize
مساوی یاهم شکل کردن
coursed rubble masonry
سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
tie-breaks
بهم خوردن وضع مساوی
equalling
: برابر شدن با مساوی بودن
equalized
مساوی یاهم شکل کردن
sightscreen
دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
restraint of trade
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
furlongs
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com