Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to yet had it
طرف مثبت اکثریت را دارند
Other Matches
we had a narrow majority
بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
positive
قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
positive externalities
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
majority
اکثریت
pluralities
اکثریت
majorities
اکثریت
plurality
اکثریت
by a majority vote
به اکثریت اراء
generalities
عمومیت اکثریت
relative majority
اکثریت نسبی
bulk
توده اکثریت
majority rule
قانون اکثریت
obstructionist
اکثریت می اندازد
at the head of the poll
حائز اکثریت
special majority
اکثریت خاص
generality
عمومیت اکثریت
absolute majority
اکثریت مطلق
plurality of vote
اکثریت ارا
major party
حزب اکثریت
majority gate
دریجه اکثریت
full majority
اکثریت تامه
majority operation
عمل اکثریت
majority of the members
اکثریت اعضا
majority
اکثریت پیادهای شطرنج
dissentient
مخالف عقیده اکثریت
approval to the majority
با اکثریت موافقت کردن
majorities
اکثریت پیادهای شطرنج
crippled majority
اکثریت پیادهای فلج
polls
حائز شدن اکثریت سر
polled
حائز شدن اکثریت سر
vote down
به اکثریت اراء رد کردن
poll
حائز شدن اکثریت سر
to vote in
با اکثریت ارا برگزیدن
to vote down
با اکثریت ارا رد کردن
split decision
رای اکثریت داوران
feck
سهم بزرگتر اکثریت
votes
با اکثریت اراء تصویب کردن
quorum
اکثریت لازم برای مذاکرات
vote
با اکثریت اراء تصویب کردن
cabinet government
حکومت حزب حائز اکثریت
voted
با اکثریت اراء تصویب کردن
lowest common denominators
مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
lowest common denominator
مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
majority rule
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
to carry a motion by acclamation
درخواستی
[رأیی]
را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
positive
مثبت
assertive
مثبت
justificatory
مثبت
poss
مثبت
affirmative
مثبت
affirmatory
مثبت
declaratory
مثبت
positive relation
رابطه مثبت
positive potential
پتانسیل مثبت
positive modulation
پخش مثبت
pro
جنبه مثبت
anode
قطب مثبت
hot wire
سیم مثبت
positive modulation
تحمیل مثبت
anode
الکترود مثبت
positive plate
صفحه مثبت
anodes
قطب مثبت
pro-
جنبه مثبت
positive pole
قطب مثبت
anodes
الکترود مثبت
positive reinforcement
تقویت مثبت
hot-wire
سیم مثبت
positive electrode
الکترد مثبت
positive electricity
برق مثبت
positive electricity
الکتریسیته مثبت
positive economics
اقتصاد مثبت
positive correlation
همبستگی مثبت
positive wire
سیم مثبت
false positive
مثبت کاذب
positive conductor
سیم مثبت
positive column
ستون مثبت
positive charge
بار مثبت
positive brush
زغال مثبت
positive balance
مانده مثبت
positive acceleration
شتاب مثبت
nonposetive
غیر مثبت
cation
یون مثبت
positive element
سازه مثبت
hot-wired
سیم مثبت
hot-wires
سیم مثبت
hot-wiring
سیم مثبت
yea
رای مثبت
positivism
مثبت گرایی
positive feedback
بازخورد مثبت
positive logic
منطق مثبت
active balance
موازنه مثبت
active balance
مانده مثبت
affirmatively
بطور مثبت
an a answer
پاسخ مثبت
positive glow
شعله مثبت
positive film
فیلم مثبت
positive feedback
واخوراند مثبت
if so
در صورت مثبت
assertion
افهار مثبت
posivite ray
پرتو مثبت
zincoid
قطب مثبت
affirmative
اظهار مثبت
affirmative
عبارت مثبت
positive lead
سیم مثبت
aye
رای مثبت
plus
افزودن به مثبت
positivity
مثبت بودن
positively skewed
چوله مثبت
positive slope
شیب مثبت
positive transfer
انتقال مثبت
positive skewness
چولگی مثبت
positive transference
انتقال مثبت
positive transmission
پخش مثبت
positive side
بخش مثبت
positive sign
علامت مثبت
positive skewness
عدم تقارن مثبت
positive integer
عدد صحیح مثبت
crater in positive carbon
گودی کربن مثبت
factorial
حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
positive definite matrix
ماتریس همیشه مثبت
cardinal
عدد صحیح مثبت
positively
محققا" بطور مثبت
positive cotton effect
پدیده مثبت کاتن
cardinals
عدد صحیح مثبت
take down
<idiom>
مثبت وضبط صحبتها
look at the world through rose-colored glasses
<idiom>
خیلی مثبت بودن
positive feeder
سیم تغذیه مثبت
averment
افهار قطعی یا مثبت
yea-sayer
گوینده
[رای]
مثبت
anodes
قطب مثبت باطری
positron
ذره کوچک مثبت
positive post
قطب مدار مثبت
positive terminal
قطب مدار مثبت
yea
بلکه رای مثبت
anode
قطب مثبت باطری
to answer in the a
پاسخ مثبت دادن
anodize
بصورت قطب مثبت در اوردن
hydrogen ion
یون +H با بار الکتریکی مثبت
amphoteric
دارای برق مثبت و منفی
polar
دارای الکتریسیته مثبت و منفی
positive integer
عدد صحیح مثبت
[ریاضی]
anode
ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
anodes
ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
anode glow
شعله مثبت فضای روشن اند
polarities
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
polarity
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
The pros and cons ( of something ) .
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
favorable balance of trade
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
unipolar
سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند
they are individ different
تک تک با هم فرق دارند
within living memory
به یاد دارند
it is g. believed that...
عموماعقیده دارند که ....
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
polarity
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
polarities
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
plus sign
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
plus signs
که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
they itch for a fight
کرم جنگیدن دارند
they differ materially
تفاوت کلی با هم دارند
they differ in kind
جنساباهم فرق دارند
diclinous
درختانی که نر وماده دارند
they are at war with japan
باژاپن جنگ دارند
conifers
که میوه مخروطی دارند
minimus
از چندتن که یک نام دارند
They have had their differences for a long time .
مدنتهااست با هم اختلاف دارند
Walls are ears.
<proverb>
دیوارها گوش دارند .
conifer
که میوه مخروطی دارند
cation
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
bipolar
استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
The apples are bruised .
سیبها لک زده ( لکه دارند )
My hair is falling out.
موهای سرم دارند میریزند.
to be of the mind that ...
این عقیده
[نظر]
را دارند که ...
the run of the hills is east
تپه ها سوی خاورامتداد دارند
basilica
کلیساهایی که سالن دراز دارند
ledger bait
که دریک جا روی نگاه دارند
The courts have unlimited jurisdiction.
دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
The days are getting shorter now .
روزها دارند کوتاه می شوند
Iranians have a gift of tongues.
ایرانیها استعداد زبان دارند
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
they are t of their doctrines
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
basilicas
کلیساهایی که سالن دراز دارند
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
anticathode
قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
red legs
نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
enfilade
[یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.]
They are famed for their courage.
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
You name it , they have it in thes department store.
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
these two view are polesapart
این نظریه یک دنیاباهم فرق دارند
diurnal
مربوط به روز جانورانی که درروزفعالیت دارند
boxed
موضوعاتی که همه در یک جعبه قرار دارند
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
planar
اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
They are poles apart.
یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
histories
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
suites
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
suite
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
civil nuclear powers
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com