English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
English Persian
lanyard طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyards طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
Other Matches
towrope طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
towropes طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
painters طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
painter طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
clear for running طناب برای کشیدن ازاد است
mooring penant طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
lanyards طناب کوتاه طناب کمر
lanyard طناب کوتاه طناب کمر
strop طناب کوتاه
tail on کشیدن طناب
tows با طناب کشیدن
tow با طناب کشیدن
track با طناب کشیدن راه
tracked با طناب کشیدن راه
rouse in کشیدن طناب با دست
tracks با طناب کشیدن راه
boom vang طناب کوتاه وصل به پایین تیرتا عرشه قایق
downhaul طناب مخصوص کشیدن بادبان کشتی
heave around شروع به کار کشیدن طناب با دوار
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
to draw cuts بوسیله چوبهای کوتاه وبلندقرعه کشیدن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
towline طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
to sniff something بو کشیدن چیزی
to have a sniff of something بو کشیدن چیزی
unstring نخ چیزی را کشیدن
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
dump رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
carabiner قلاب برای وصل طناب به محل اتکا
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
underlined زیر چیزی خط کشیدن
To set fire to something. چیزی را به آتش کشیدن
underlines زیر چیزی خط کشیدن
lay out <idiom> نقشه چیزی را کشیدن
underline زیر چیزی خط کشیدن
sheet طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
sheets طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
platinize پلاتین روی چیزی کشیدن
To stop coveting something. دندان طمع چیزی را کشیدن
houseline رسن سه لا مخصوص کشیدن چیزی
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
marlinespike وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
topping lift طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
to lay down ones hopes از چیزی امید بریدن یا دست کشیدن
in the short term <adv.> برای دوره کوتاه مدت
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
to torch something چیزی را آتش زدن [سوزاندن] [زبانه کشیدن ]
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
short ski اسکی کوتاه پهن برای مبتدیان و سالمندان
fastest حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasted حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasts حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
short iron چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
fast حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
To make advance [overtures] منت کشیدن [برای آشتی]
draw weight نیروی لازم برای کشیدن زه
carry through <idiom> برای کاری نقشهای کشیدن
stack the cards <idiom> برای کسی نقشه کشیدن
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
flu flu تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
floo floo تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
jeheemy جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
checkerein لگام برای بالا یا عقب کشیدن سر اسب
key signature گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
chopped کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
pay out the rope طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
scribing روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
pre fetch دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
winch پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winching پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
shroud طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
shrouded طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
warm standby وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
to grieve over anything برای چیزی
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
how long is the rope درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
requesting تقاضا برای چیزی
inclinable to something مساعد برای چیزی
look to <idiom> آمادگی برای چیزی
to grumble at any thing برای چیزی غرغرکردن
request تقاضا برای چیزی
requests تقاضا برای چیزی
requested تقاضا برای چیزی
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
demands تقاضا برای انجام چیزی
to atone for something کفاره دادن برای چیزی
to get something to somebody برای کسی چیزی را آوردن
asks برای چیزی بی تاب شدن
ask برای چیزی بی تاب شدن
asked برای چیزی بی تاب شدن
in defence of somebody [something] برای دفاع از کسی [چیزی]
asking برای چیزی بی تاب شدن
demanded تقاضا برای انجام چیزی
to try something on چیزی را برای امتحان پوشیدن
approval توافق برای استفاده از چیزی
security blanket <idiom> استفاده از چیزی برای راحتی
application [for something] درخواست نامه [برای چیزی]
to give reasons for a thing دلیل برای چیزی اوردن
steeper فرف برای خیساندن چیزی
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
demand تقاضا برای انجام چیزی
take for <idiom> اشتباه شخصی برای چیزی
to make amends for something کفاره دادن برای چیزی
spats زنگار کوتاه برای کفش زنگار
broach برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
broaching برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaches برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broached برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
to save for something پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to save up for something برای چیزی صرفه جویی کردن
to make a study of something برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to make a r for something برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to negotiate for something گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to set measures to anything برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
stepper چیزی که برای پله بکار می رود
demands تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
sexualize جنس برای چیزی تعیین کردن
To set a limit to everything. برای هر چیزی حدی قائل شدن
impetrate برای چیزی لابه واستغاثه کردن
spoon-feed <idiom> ساده کردن چیزی برای کسی
to atone for something جلب رضایت کردن برای چیزی
nothing remains to be told چیزی برای گفتن باقی نمیماند
demanded تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to make amends for something جلب رضایت کردن برای چیزی
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
within reach of gunshot کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
cellarage حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
consign یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigns یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to call somebody to [for] something از کسی برای چیزی درخواست کردن
make something out <idiom> ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
to go to ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to e. with person on a thing کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
measure عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
to go away ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
applies تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
bring up <idiom> معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
Do you have nothing to declare? آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
apply تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
represent عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
put up to <idiom> وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com