English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
din طنین بلند طنین افکندن
Other Matches
ting طنین طنین انداختن
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
sounds طنین
reverberations طنین
noises طنین
echoes طنین
noise طنین
echoed طنین
tingle طنین
echo طنین
tingled طنین
tingles طنین
soundest طنین
sounded طنین
sound طنین
reverberation طنین
echoing طنین
tingling طنین
sonance طنین
timbre طنین
jingled طنین زنگ
jingles طنین زنگ
resonant طنین دار
echo check بکمک طنین
jingling طنین زنگ
echoes طنین صدا
ringers طنین انداز
echo suppressor طنین زدا
sonorous طنین انداز
peal طنین متناوب
tintinnabulary دارای طنین
tintinnabulation طنین زنگ
thirl لرزش طنین
sonant طنین دار
reverberative طنین انداز
tintinnabulation طنین ناقوس
pealed طنین متناوب
pealing طنین متناوب
echoing طنین صدا
peals طنین متناوب
echoed طنین صدا
echo طنین صدا
to smell a rat طنین شدن
tinkly طنین دار
resonates طنین انداختن
reverberate طنین انداختن
resonate طنین انداختن
resonance ایجاد طنین
ringer طنین انداز
resonances ایجاد طنین
resonating طنین انداختن
reverberated طنین انداختن
reverberating طنین انداختن
jingle طنین زنگ
bong طنین صدا
resonated طنین انداختن
reverberates طنین انداختن
resonantly بطور طنین انداز
resonance پیچش صدا طنین
tinkling دارای طنین کردن
tinkled دارای طنین کردن
resonances پیچش صدا طنین
tinkle دارای طنین کردن
tinkles دارای طنین کردن
tolling صدای طنین زنگ یاناقوس
ring صدای زنگ تلفن طنین
toll صدای طنین زنگ یاناقوس
ring طنین انداختن صدای زنگ
jarred دعوا و نزاع طنین انداختن
jar دعوا و نزاع طنین انداختن
tolls صدای طنین زنگ یاناقوس
dingdong طنین صدای ساعت شماطه
jars دعوا و نزاع طنین انداختن
echo depth sounder دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
voiceful صدا پیچ شونده طنین انداز
tong طنین اندازشدن انبر قند گیر
timber طنین دار شبیه صدای زنگ
tolling طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
clangor جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
clangour جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
jingled جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
tinkles صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
upend افکندن
drooping افکندن
upending افکندن
upends افکندن
droop افکندن
drooped افکندن
upended افکندن
droops افکندن
cage درزندان افکندن
illuminate پرتو افکندن
illuminating پرتو افکندن
illuminates پرتو افکندن
springe دام افکندن
obtenebrate سایه افکندن بر
jettisons بیرون افکندن
jettisoning بیرون افکندن
imprisoning بزندان افکندن
fling افکندن پرتاب
cages درزندان افکندن
imprisons بزندان افکندن
imprison بزندان افکندن
jettisoned بیرون افکندن
overshadow سایه افکندن بر
eradiate پرتو افکندن
flings افکندن پرتاب
luminesce پرتو افکندن
flinging افکندن پرتاب
jettison بیرون افکندن
overshadowed سایه افکندن بر
put in jail در زندان افکندن
overshadowing سایه افکندن بر
overshadows سایه افکندن بر
bulldogs برزمین افکندن
bulldog برزمین افکندن
traject ورا افکندن
radiating شعاع افکندن
radiates شعاع افکندن
to cage up در زندان افکندن
projects پیش افکندن
to put in to prison بزندان افکندن
to go to the shades سایه افکندن در
project پیش افکندن
radiated شعاع افکندن
radiated پرتو افکندن
to hew down بزمین افکندن
to commit to prison درزندان افکندن
radiates پرتو افکندن
radiating پرتو افکندن
radiate پرتو افکندن
radiate شعاع افکندن
to give into custody درزندان افکندن
to turn orclap by the heels درزندان افکندن
projected پیش افکندن
look to the future باینده نظر افکندن
shaft تیرانداختن پرتو افکندن
shafts تیرانداختن پرتو افکندن
To puff with pride. <proverb> باد در کلاه افکندن.
shed انداختن افشاندن افکندن
shedding انداختن افشاندن افکندن
sheds انداختن افشاندن افکندن
abodes رحل اقامت افکندن
abode رحل اقامت افکندن
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
giving شرح دادن افکندن
throw پرت کردن افکندن
screens روی پرده افکندن
screening, screenings روی پرده افکندن
screened روی پرده افکندن
screen روی پرده افکندن
net اصلی بدام افکندن
stomach throw افکندن حریف از پشت
nets اصلی بدام افکندن
nett اصلی بدام افکندن
gives شرح دادن افکندن
throwing پرت کردن افکندن
adumbrate سایه افکندن بر طرح
throws پرت کردن افکندن
to pour rays پرتو افکندن یا پاشیدن
give شرح دادن افکندن
quads زندانی کردن در زندان افکندن
To cast a glance at something. به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
quad زندانی کردن در زندان افکندن
quoit بازی میخ و حلقه افکندن
shadow سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
plump صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
plumpest صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
overcast سایه افکندن ابر ابر دار کردن
shades سایه دار کردن سایه افکندن
shade سایه دار کردن سایه افکندن
shadings سایه دار کردن سایه افکندن
high (1 9 to 36) بلند
highs بلند
high بلند
highest بلند
megaphone بلند گو
high grown بلند قد
mouth filling بلند
eminent بلند
loudspeaker بلند گو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com