Dictiornary-Farsi | عاشق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 57 (4 milliseconds)

English	Persian
amorous	عاشق
lover	عاشق
lovers	عاشق
amonrist	عاشق
inamorato	عاشق
amorist	عاشق
goo goo	عاشق
leman	عاشق
love some	عاشق
swain	عاشق
to fall in love [with somebody]	عاشق [کسی] شدن


Other Matches

loveerless	بی عاشق
inamorata	زن عاشق
head over heel in love <idiom>	یک دل نه صد دل عاشق شدن
lover like	عاشق وار
narcissist	عاشق خود
paramour	عاشق معشوقه
in love <idiom>	عاشق شدن
philharmonic	عاشق موسیقی
philobiblic	عاشق کتاب
plighted lovers	دو تن عاشق ومعشوق
To fall in love (with someone).	عاشق شدن
to be in love	عاشق بودن
shutterbug	عاشق عکاسی
fall in love with	عاشق شدن به
kleptomaniac	عاشق سرقت
kleptomaniacs	عاشق سرقت
adoring	عاشق شدن
adores	عاشق شدن
amative	عاشق پیشه
adore	عاشق شدن
amorist	عاشق پیشه
adored	عاشق شدن
f. of books	عاشق کتاب
She loves to have a lot of doges .	عاشق اینست که سگ نگاهدارد
outdoorsy <adj.>	عاشق هوای آزاد
fall for <idiom>	خیلی عاشق بودن
sweet on <idiom>	عاشق کسی شدن
side with <idiom>	عاشق چیزی بودن
fall in love with <idiom>	عاشق کسی شدن
to fall in love with a woman	عاشق زنی شدن
to fall in love with a woman	بزنی عاشق شدن
stagestruck	عاشق صحنه نمایش
adorer	ستایش کننده عاشق
narcissus	جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
love	عشق داشتن عاشق بودن
loved	عشق داشتن عاشق بودن
lovelorn	عاشق دلخسته غمزده عشق
stage-struck	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
loves	عشق داشتن عاشق بودن
To fall in love at first sight.	بانگاه اول عاشق شدن
He doesnt do it for our black eyes.	عاشق چشم وابروی ماکه نیست
aegisthus	فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
bibliophile	کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
in love - engaged - married	عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
to turn somebody's head <idiom>	کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
stuck on <idiom>	دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن