English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
acetylating agent عامل استیل دار کننده
acetylizing agent عامل استیل دار کننده
Other Matches
acetylator دستگاه استیل دار کننده
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
blowing agent عامل پف کننده
reducer عامل کم کننده
determinants عامل تعیین کننده
limiting factor عامل محدود کننده
emulsifying agent عامل امولسیون کننده
emulsifiers عامل امولسیون کننده
destabilizer عامل بی ثبات کننده
thickening agent عامل غلیظ کننده
determinant عامل تعیین کننده
emulsifier عامل امولسیون کننده
sequestering agent عامل منزوی کننده
cooling agent عامل سرد کننده
fluorinating agent عامل فلوئوردار کننده
resolving agent عامل تفکیک کننده
wetting agent عامل خیس کننده
emulsifor عامل امولسیون کننده
confusion agent عامل گیج کننده
complexing agent عامل کمپلکس کننده
chlorinating agent عامل کلردار کننده
disperser عامل امولسیون کننده
detonating agent عامل منفجر کننده
incapacitating agent عامل بیهوش کننده
reductant عامل احیا کننده
counter agent عامل خنثی کننده
choking agent عامل خفه کننده
acylating agent عامل اسیل دار کننده
destructor منفجر کننده عامل انفجاری
degreasing agent عامل پاک کننده روغن
preventive عامل ممانعت جلوگیری کننده
alkylating agent عامل اکلیل دار کننده
alkylation agent عامل الکیل دار کننده
bargaining chips عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chip عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
acetylate استیل شدن
trepan مسیر استیل
acetylable استیل پذیر
acetylisable استیل پذیر
acetylize استیل شدن
acetylcoenzyme a استیل کوانزیم A
acetylcholine استیل کولین
acetylize استیل دار کردن
peroxy acetyl nitrate پروکسی استیل نیترات
acetylate استیل دار کردن
acetylized استیل دار شده
acetylation استیل دار کردن
acetylated استیل دار شده
acetylization استیل دار کردن
acetylization flask بالن استیل دار کردن
disk operating system کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
liquefacient عامل موجب ترشح ترشح کننده
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
oases یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oasis یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
com file در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
operant عامل
agency عامل
principal عامل
principals عامل
procurators عامل
procurator عامل
doer عامل
agencies عامل
propellent عامل
devices عامل
element عامل
device عامل
elements عامل
actions عامل
coagent هم عامل
action عامل
doers عامل
operators عامل
propellants عامل
acting عامل
factors عامل
assignee عامل
propellant عامل
operating عامل
attorney عامل
attorneys عامل
agent representative عامل
v factor عامل وی
operator عامل
operative عامل
parameter عامل
agents عامل
agent عامل
parameters عامل
active عامل
functionery عامل
factor عامل
operatives عامل
releasing agent عامل رهاکننده
mouthpiece سخنگو عامل
pesticides عامل ضد طاعون
combination influence عامل ترکیبی
pesticide عامل ضد طاعون
managing directors مدیر عامل
managing director مدیر عامل
common factor عامل مشترک
reducing agent عامل کاهنده
be-all and end-all عامل عمده
mouthpieces سخنگو عامل
sealant عامل درزگیر
working fluid سیال عامل
dual agent عامل دو جانبه
passive غیر عامل
safety factor عامل تامین
characteristic action عامل مشخصه
disbursing officer افسر عامل
cyanogen agent عامل سیانید
self execuiting عامل فی نفسه
chemical agent عامل شیمیایی
sense organ عامل احساس
depressant عامل پریشانی
noises عامل مخل
structure factor عامل ساختار
unique factor عامل یگانه
distractor عامل حواسپرتی
demasking agent عامل عریانساز
distilled mustard عامل خردلی
passives غیر عامل
factors عامل مشترک
dispersing agent عامل پاشنده
noise عامل مخل
developer agent عامل فهور
fixing agent عامل تثبیت
agent واسطه عامل
agent عامل اطلاعاتی
acid function عامل اسیدی
absorbent عامل جذب
coefficients عامل مشترک
coefficient عامل مشترک
potential <adj.> عامل بالقوه
agents عامل اطلاعاتی
acting company شرکت عامل
preventive عامل جلوگیری
accountable disbursing officer افسر عامل
executive مدیر عامل
foaming agent عامل کف زای
parasiticide عامل طفیلی کش
oxidizing agent عامل اکسنده
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
reactors عامل واکنش
reactor عامل واکنش
operating system/ سیستم عامل دو
operating handle دستگیره عامل
operating agency شعبه عامل
agents واسطه عامل
active defense پدافند عامل
active defense دفاع عامل
anticrop agent عامل ضد غلات
hypo عامل محرک
idle characters کاراکترهای عامل
igniting agent عامل احتراق
impelent عامل محرک
lacrimatory factor عامل اشک زا
air entraining agent عامل هوادهنده
presses عامل موثر
press عامل موثر
interleave factor عامل جاگذاری
limiting factor عامل محدودکننده
human factor عامل انسانی
fusing agent عامل ذوب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com