Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English
Persian
determinant
عامل تعیین کننده
determinants
عامل تعیین کننده
Other Matches
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
designative
اشاره کننده تعیین کننده
burned
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
reducer
عامل کم کننده
blowing agent
عامل پف کننده
crucially
تعیین کننده
crucial
تعیین کننده
determinant
تعیین کننده
determinants
تعیین کننده
determinative
تعیین کننده
indicating
تعیین کننده
emulsifying agent
عامل امولسیون کننده
sequestering agent
عامل منزوی کننده
cooling agent
عامل سرد کننده
thickening agent
عامل غلیظ کننده
counter agent
عامل خنثی کننده
limiting factor
عامل محدود کننده
destabilizer
عامل بی ثبات کننده
detonating agent
عامل منفجر کننده
disperser
عامل امولسیون کننده
reductant
عامل احیا کننده
emulsifor
عامل امولسیون کننده
complexing agent
عامل کمپلکس کننده
resolving agent
عامل تفکیک کننده
choking agent
عامل خفه کننده
wetting agent
عامل خیس کننده
emulsifier
عامل امولسیون کننده
emulsifiers
عامل امولسیون کننده
chlorinating agent
عامل کلردار کننده
fluorinating agent
عامل فلوئوردار کننده
confusion agent
عامل گیج کننده
incapacitating agent
عامل بیهوش کننده
oddsmaker
تعیین کننده امتیاز
coefficient of determination
ضریب تعیین کننده
form determinant
تعیین کننده شکل
determining tendency
گرایش تعیین کننده
rorschach determinant
تعیین کننده رورشاخ
electroscope
تعیین کننده برق
crucial experiment
ازمایش تعیین کننده
dream determinant
تعیین کننده رویا
acylating agent
عامل اسیل دار کننده
alkylation agent
عامل الکیل دار کننده
degreasing agent
عامل پاک کننده روغن
preventive
عامل ممانعت جلوگیری کننده
acetylating agent
عامل استیل دار کننده
alkylating agent
عامل اکلیل دار کننده
acetylizing agent
عامل استیل دار کننده
destructor
منفجر کننده عامل انفجاری
driving range
علامت تعیین کننده فاصله ها
rate determining step
مرحله تعیین کننده سرعت
authenticator
تعیین کننده سیستم نشانی
laser disignator
تعیین کننده هدف لیزری
fault localization apparatus
دستگاه تعیین کننده محل خطا
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
doppler radar
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
gyroscopes
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
words of limitation
الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
gyroscope
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
boxman
عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
bargaining chip
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chips
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
localizer
انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
disk operating system
کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
policy maker
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
pile height
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
liquefacient
عامل موجب ترشح ترشح کننده
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
marker
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
markers
تعیین کننده شاخص هدف شاخص
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
sysgen
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
oases
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oasis
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
com file
در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
attorneys
عامل
procurator
عامل
operant
عامل
actions
عامل
functionery
عامل
propellent
عامل
acting
عامل
action
عامل
v factor
عامل وی
devices
عامل
attorney
عامل
operators
عامل
operative
عامل
operatives
عامل
assignee
عامل
operator
عامل
elements
عامل
element
عامل
device
عامل
factor
عامل
factors
عامل
agent representative
عامل
operating
عامل
agencies
عامل
procurators
عامل
agency
عامل
doers
عامل
doer
عامل
parameters
عامل
active
عامل
propellant
عامل
propellants
عامل
agents
عامل
agent
عامل
coagent
هم عامل
parameter
عامل
principal
عامل
principals
عامل
operating systems
سیستم عامل
active element
عنصر عامل
blister agent
عامل تاول زا
factor of production
عامل تولید
active defense
دفاع عامل
operating system
سیستم عامل
active defense
پدافند عامل
potential
<adj.>
عامل بالقوه
acting company
شرکت عامل
OS
سیستم عامل
passives
غیر عامل
passive
غیر عامل
developer agent
عامل فهور
interleave factor
عامل جاگذاری
leavens
عامل کارگر
noises
عامل مخل
noise
عامل مخل
unique factor
عامل یگانه
leavening
عامل کارگر
structure factor
عامل ساختار
leaven
عامل کارگر
factor of safety
عامل تامین
common factor
عامل مشترک
insurance agent
عامل بیمه
prime movers
عامل محرک کل
addition agent
عامل افزودنی
factor of safety
عامل اطمینان
adhesion agent
عامل چسبندگی
factoring
عامل یابی
factoring agent
عامل تنزیل
prime mover
عامل محرک کل
reactors
عامل واکنش
factorization
عامل بندی
active material
مواد عامل
operating agency
شعبه عامل
reducing agent
عامل کاهنده
agents
عامل اطلاعاتی
oxidizing agent
عامل اکسنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com