Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
break bulk agent
عامل تفکیک محصولات
Other Matches
break bulk
تفکیک محصولات
resolving agent
عامل تفکیک کننده
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
part
تفکیک کردن تفکیک شدن
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
input output table
و محصولات
production adviser
مشاوره محصولات
joint products
محصولات مشترک
home product
محصولات داخلی
primary products
محصولات اولیه
home product
محصولات ملی
primary products
محصولات پایه
raw products
محصولات ناتمام
raw products
محصولات اولیه
design
طراحی محصولات
domestic products
محصولات داخلی
waste product
محصولات زائد
agricultural products
محصولات کشاورزی
designs
طراحی محصولات
average costs
معدل هزینه کل محصولات
producer advertising
تبلیغ محصولات صنعتی
cash crops
محصولات نقدی مانند
by product cock oven plant
محصولات فرعی کک سازی
product planning
برنامه ریزی محصولات
by product recovery
بازده محصولات فرعی
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
supplied
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supplying
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply
تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
root crop
محصولات دارای ریشههای خوراکی
root crops
محصولات دارای ریشههای خوراکی
business
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
businesses
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
toxicogenic
تولید کننده محصولات سمی
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
production
تولید حجم بزرگ محصولات
productions
تولید حجم بزرگ محصولات
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
by product coking practice
محصولات فرعی کوره کک سازی
by product oven
محصولات فرعی کوره کک سازی
agricultural price policy
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
imported
بردن محصولات به کشوری برای فروش
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
factory
ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factories
ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
import
بردن محصولات به کشوری برای فروش
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
importing
بردن محصولات به کشوری برای فروش
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine
[combine harvester]
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher
[rare]
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
product
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
products
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
break
تفکیک
secession
تفکیک
breaks
تفکیک
demodulation
تفکیک
secernment
تفکیک
removal
تفکیک
separating
تفکیک
resolutions
تفکیک
denotation
تفکیک
resolution
تفکیک
partings
تفکیک
parting
تفکیک
analysis
تفکیک
differentiation
تفکیک
separations
تفکیک
breakdown
تفکیک
disintegration
تفکیک
breakdowns
تفکیک
separation
تفکیک
disjunction
تفکیک
segregation
تفکیک
dissociation
تفکیک
break down
تفکیک
severance
تفکیک
R & D
سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
division of powers
تفکیک قوا
inseparable
تفکیک ناپذیر
separate
جدایی تفکیک
resolution power
توان تفکیک
dissociation
تفکیک گسستگی
diacritical
تفکیک کننده
dissociation constant
ثابت تفکیک
separability
تفکیک پذیری
separator
تفکیک کننده
severable
تفکیک پذیر
self dissociation
خود تفکیک
discriminator
تفکیک کننده
response differentiation
تفکیک پاسخ
resolving power
قدرت تفکیک
diacritic
تفکیک کننده
resolvable
تفکیک پذیر
dissociation energy
انرژی تفکیک
detachable bottom
کف قابل تفکیک
dissociation curve
منحنی تفکیک
racial segregation
تفکیک نژادی
degree of dissociation
درجه تفکیک
color separation
تفکیک رنگ
predissociation
پیش تفکیک
parcelling
تفکیک زمین
photodissociation
تفکیک نوری
segregation
تفکیک کردن
break down of negotiation
تفکیک مذاکرات
optical resolution
تفکیک نوری
separation
تفکیک متارکه
separation
تفکیک کردن
separations
تفکیک متارکه
separations
تفکیک کردن
break up
تفکیک کردن
detachable
قابل تفکیک
ionic dissociation
تفکیک یونی
low resolution
تفکیک پایین
separable
تفکیک پذیر
separable
قابل تفکیک
separate
تفکیک کردن
separated
تفکیک کردن
separated
جدایی تفکیک
separates
تفکیک کردن
separates
جدایی تفکیک
demodulator
تفکیک کننده
disjunct
وجه تفکیک
dissociate
تفکیک نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
dissociating
تفکیک نمودن
detach
تفکیک کردن
detaches
تفکیک کردن
detaching
تفکیک کردن
knocked down
تفکیک شده
split risk
تفکیک خطر
partition
تفکیک کردن
partitions
تفکیک کردن
centrifuge
تفکیک کردن
resolutions
تفکیک پذیری
resolution
تفکیک پذیری
centrifuges
تفکیک کردن
thermal dissociation
تفکیک گرمایی
detachment
جداسازی تفکیک
detachments
جداسازی تفکیک
adobe
شرکت نرم افزاری که محصولات Acrobat و ATM و PostScript را تولید کرده است
universal
سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
international standards organization
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
resolutions
تفکیک پذیری رفع
segregate
جدا سازی تفکیک
partitions
وسیله یا اسباب تفکیک
inseparable
غیر قابل تفکیک
low resolution
تفکیک پذیری پایین
bond dissociation energy
انرژی تفکیک پیوند
partition
وسیله یا اسباب تفکیک
break bulk cargo
محمولات تفکیک شده
desegregate
تفکیک زدایی کردن
modem
تلفیق و تفکیک کننده
work breakdown structure
ساختار تفکیک کار
desegregated
تفکیک زدایی کردن
desegregates
تفکیک زدایی کردن
resolution
تفکیک پذیری رفع
segregating
جدا سازی تفکیک
preesolved
پیش تفکیک شده
principle of separation of powers
اصل تفکیک قوا
desegregating
تفکیک زدایی کردن
segregation
تفکیک ذرات بتن
segregates
جدا سازی تفکیک
separably
بطور قابل تفکیک
denominationalism
اعتقاد به تفکیک و تقسیم
separatism
تفکیک تجزیه طلبی
resolving power
توان تفکیک تلسکوپ
protective tariffs
تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
Xerox PARC
مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
proprietary file format
روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
discriminating circuit
مدار تفکیک کننده مین
desegregated
تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates
تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating
تفکیک نژادی را فسخ کردن
oscillations
تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation
تفکیک امواج اشکار سازی
desegregate
تفکیک نژادی را فسخ کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com