Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
Other Matches
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
plasmin
دیاستاز عامل تجزیه لخته خون
chemical agent
عامل شیمیایی
smoke agent
عامل شیمیایی دودانگیز
toxic agent
عامل شیمیایی سمی
vesicant agent
عامل شیمیایی تاول زا
nerve agent
عامل شیمیایی عصبی
agents
نماینده عامل شیمیایی خرج
agent
نماینده عامل شیمیایی خرج
catalytic agent
عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
catalysts
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
catalyst
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
reducer
عامل کم کننده
blowing agent
عامل پف کننده
limiting factor
عامل محدود کننده
fluorinating agent
عامل فلوئوردار کننده
emulsifying agent
عامل امولسیون کننده
choking agent
عامل خفه کننده
destabilizer
عامل بی ثبات کننده
disperser
عامل امولسیون کننده
chlorinating agent
عامل کلردار کننده
emulsifiers
عامل امولسیون کننده
cooling agent
عامل سرد کننده
incapacitating agent
عامل بیهوش کننده
detonating agent
عامل منفجر کننده
reductant
عامل احیا کننده
complexing agent
عامل کمپلکس کننده
counter agent
عامل خنثی کننده
wetting agent
عامل خیس کننده
emulsifier
عامل امولسیون کننده
sequestering agent
عامل منزوی کننده
confusion agent
عامل گیج کننده
thickening agent
عامل غلیظ کننده
emulsifor
عامل امولسیون کننده
determinant
عامل تعیین کننده
determinants
عامل تعیین کننده
resolving agent
عامل تفکیک کننده
acetylizing agent
عامل استیل دار کننده
preventive
عامل ممانعت جلوگیری کننده
acetylating agent
عامل استیل دار کننده
destructor
منفجر کننده عامل انفجاری
degreasing agent
عامل پاک کننده روغن
alkylating agent
عامل اکلیل دار کننده
alkylation agent
عامل الکیل دار کننده
acylating agent
عامل اسیل دار کننده
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
bargaining chips
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chip
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
disk operating system
کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
liquefacient
عامل موجب ترشح ترشح کننده
sysgen
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
oasis
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
oases
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد
com file
در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
propellant
عامل
propellants
عامل
operative
عامل
operant
عامل
v factor
عامل وی
operatives
عامل
functionery
عامل
attorney
عامل
operating
عامل
factor
عامل
agency
عامل
attorneys
عامل
agent representative
عامل
coagent
هم عامل
factors
عامل
agencies
عامل
principal
عامل
doer
عامل
operator
عامل
agents
عامل
doers
عامل
propellent
عامل
elements
عامل
principals
عامل
device
عامل
parameter
عامل
parameters
عامل
agent
عامل
active
عامل
procurator
عامل
acting
عامل
procurators
عامل
operators
عامل
actions
عامل
action
عامل
assignee
عامل
devices
عامل
element
عامل
active element
عنصر عامل
pull device
عامل کششی
managing director
مدیر عامل
leaven
عامل کارگر
disbursing officer
افسر عامل
active material
مواد عامل
mouthpiece
سخنگو عامل
leavens
عامل کارگر
developer agent
عامل فهور
mouthpieces
سخنگو عامل
leavening
عامل کارگر
psychochemical agent
عامل عصبی
dispersing agent
عامل پاشنده
factors
عامل مشترک
limiting factor
عامل محدودکننده
managing directors
مدیر عامل
distractor
عامل حواسپرتی
addition agent
عامل افزودنی
releasing agent
عامل رهاکننده
adhesion agent
عامل چسبندگی
dual agent
عامل دو جانبه
reducing agent
عامل کاهنده
agent
عامل اطلاعاتی
growth factor
عامل رشد
passive
غیر عامل
OS
سیستم عامل
operating system
سیستم عامل
factor
عامل مشترک
operating systems
سیستم عامل
passives
غیر عامل
air entraining agent
عامل هوادهنده
cyanogen agent
عامل سیانید
pesticides
عامل ضد طاعون
pesticide
عامل ضد طاعون
operating handle
دستگیره عامل
operating agency
شعبه عامل
firing device
عامل منفجرکننده
fixing agent
عامل تثبیت
unique factor
عامل یگانه
oxidizing agent
عامل اکسنده
foaming agent
عامل کف زای
agent
واسطه عامل
extrinsic factor
عامل خارجی
operating system/
سیستم عامل دو
agents
واسطه عامل
parasiticide
عامل طفیلی کش
factor of production
عامل تولید
factor of safety
عامل تامین
oxidizing agent
عامل اکسیداسیون
factor of safety
عامل اطمینان
factoring
عامل یابی
factoring agent
عامل تنزیل
structure factor
عامل ساختار
noise
عامل مخل
agents
عامل اطلاعاتی
factorization
عامل بندی
demasking agent
عامل عریانساز
fusing agent
عامل ذوب
accountable disbursing officer
افسر عامل
noises
عامل مخل
precipitating factor
عامل اشکارساز
sense organ
عامل احساس
acid function
عامل اسیدی
self execuiting
عامل فی نفسه
distilled mustard
عامل خردلی
executive agent
عامل اجرایی
sealant
عامل درزگیر
acting company
شرکت عامل
active defense
پدافند عامل
combination influence
عامل ترکیبی
common factor
عامل مشترک
preventive
عامل جلوگیری
aborticide
عامل سقط
galactogogue
عامل شیرزایاشیرافزا
absorbing agent
عامل جذب
masking agent
عامل پوشاننده
depressant
عامل پریشانی
working fluid
سیال عامل
general factor
عامل عمومی
safety factor
عامل تامین
precipitant
عامل رسوب
be-all and end-all
عامل عمده
active defense
دفاع عامل
insurance agent
عامل بیمه
potential
عامل بالقوه
blister agent
عامل تاول زا
bleaching agent
عامل رنگبر
prime movers
عامل محرک کل
coefficient
عامل مشترک
coefficients
عامل مشترک
potential
<adj.>
عامل بالقوه
executives
مدیر عامل
executive
مدیر عامل
characteristic action
عامل مشخصه
potential
عامل بالفعل
absorbent
عامل جذب
interleave factor
عامل جاگذاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com