Dictiornary-Farsi | عامل طفیلی کش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
parasiticide	عامل طفیلی کش


Other Matches

kites	طفیلی
tagalong	طفیلی
tailer	طفیلی
parasital	طفیلی
parasite	طفیلی
parasites	طفیلی
sponging	طفیلی
sponger	طفیلی
sponge	طفیلی
kite	طفیلی
sponged	طفیلی
parasitize	طفیلی شدن
trailing	طفیلی بودن
trails	طفیلی بودن
trailed	طفیلی بودن
trail	طفیلی بودن
parasitism	زندگی طفیلی
footlicker	انگل طفیلی
sponging	طفیلی کردن یاشدن
sponge	طفیلی کردن یاشدن
sponged	طفیلی کردن یاشدن
sycophantic	مفت خور طفیلی
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
doers	عامل
doer	عامل
procurators	عامل
propellants	عامل
propellant	عامل
action	عامل
element	عامل
elements	عامل
attorneys	عامل
factors	عامل
attorney	عامل
principal	عامل
principals	عامل
parameter	عامل
propellent	عامل
operator	عامل
operators	عامل
agents	عامل
procurator	عامل
operant	عامل
operative	عامل
operatives	عامل
parameters	عامل
agent	عامل
actions	عامل
agency	عامل
agencies	عامل
device	عامل
devices	عامل
coagent	هم عامل
v factor	عامل وی
agent representative	عامل
assignee	عامل
functionery	عامل
factor	عامل
operating	عامل
active	عامل
acting	عامل
agent	واسطه عامل
distractor	عامل حواسپرتی
agent	عامل اطلاعاتی
blister agent	عامل تاول زا
hypo	عامل محرک
preventive	عامل جلوگیری
dispersing agent	عامل پاشنده
distilled mustard	عامل خردلی
blowing agent	عامل پف کننده
bleaching agent	عامل رنگبر
chemical agent	عامل شیمیایی
idle characters	کاراکترهای عامل
cyanogen agent	عامل سیانید
common factor	عامل مشترک
demasking agent	عامل عریانساز
developer agent	عامل فهور
depressant	عامل پریشانی
limiting factor	عامل محدودکننده
combination influence	عامل ترکیبی
lacrimatory factor	عامل اشک زا
interleave factor	عامل جاگذاری
insurance agent	عامل بیمه
impelent	عامل محرک
leaven	عامل کارگر
leavening	عامل کارگر
disbursing officer	افسر عامل
leavens	عامل کارگر
igniting agent	عامل احتراق
characteristic action	عامل مشخصه
dual agent	عامل دو جانبه
factoring	عامل یابی
factoring agent	عامل تنزیل
accountable disbursing officer	افسر عامل
absorbing agent	عامل جذب
factorization	عامل بندی
aborticide	عامل سقط
reactors	عامل واکنش
biological agent	عامل زیستی
reactor	عامل واکنش
firing device	عامل منفجرکننده
growth factor	عامل رشد
general factor	عامل عمومی
prime movers	عامل محرک کل
prime mover	عامل محرک کل
fixing agent	عامل تثبیت
foaming agent	عامل کف زای
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
acid function	عامل اسیدی
acting company	شرکت عامل
biological agent	عامل میکربی
executive agent	عامل اجرایی
extrinsic factor	عامل خارجی
anticrop agent	عامل ضد غلات
factor of production	عامل تولید
factor of safety	عامل تامین
air entraining agent	عامل هوادهنده
active defense	پدافند عامل
adhesion agent	عامل چسبندگی
addition agent	عامل افزودنی
agents	واسطه عامل
factor of safety	عامل اطمینان
agents	عامل اطلاعاتی
human factor	عامل انسانی
active material	مواد عامل
active element	عنصر عامل
active defense	دفاع عامل
fusing agent	عامل ذوب
unique factor	عامل یگانه
factors	عامل مشترک
releasing agent	عامل رهاکننده
reducing agent	عامل کاهنده
reducer	عامل کم کننده
pull device	عامل کششی
psychochemical agent	عامل عصبی
pesticide	عامل ضد طاعون
pesticides	عامل ضد طاعون
noise	عامل مخل
noises	عامل مخل
precipitating factor	عامل اشکارساز
precipitant	عامل رسوب
factor	عامل مشترک
press	عامل موثر
structure factor	عامل ساختار
potential	عامل بالفعل
potential	عامل بالقوه
effective	عامل موثر
executives	مدیر عامل
working fluid	سیال عامل
sense organ	عامل احساس
self execuiting	عامل فی نفسه
executive	مدیر عامل
sealant	عامل درزگیر
be-all and end-all	عامل عمده
safety factor	عامل تامین
passive	غیر عامل
passives	غیر عامل
OS	سیستم عامل
masking agent	عامل پوشاننده
presses	عامل موثر
mouthpiece	سخنگو عامل
managing directors	مدیر عامل
mouthpieces	سخنگو عامل
managing director	مدیر عامل
absorbent	عامل جذب
operating system	سیستم عامل
potential <adj.>	عامل بالقوه
oxidizing agent	عامل اکسنده
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
operating system/	سیستم عامل دو
coefficients	عامل مشترک
operating systems	سیستم عامل
operating handle	دستگیره عامل
operating agency	شعبه عامل
coefficient	عامل مشترک
factor cost	هزینه عامل تولید
agent officer	افسر عامل پرداخت
confusion agent	عامل گیج کننده
wetting agent	عامل خیس کننده
atomic form factor	عامل شکل اتمی
adscititious	مشتق از عامل خارجی
tape operating system	سیستم عامل نوار
atomic scattering factor	عامل شکل اتمی
working lead fluid	سیال متحرک یا عامل
vomiting agent	عامل تهوع اور
vesicant agent	عامل شیمیایی تاول زا
anticrop agent	عامل ضدمحصولات کشاورزی