Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
masking agent	عامل پوشاننده
Other Matches
inundatory	پوشاننده
coverer	پوشاننده
covering barrier	مانع پوشاننده
screening fire	اتش پوشاننده
screening force	نیروی پوشاننده
fiducial marks	علایم پوشاننده
covering fire	اتش پوشاننده
covering tile	اجر یا تایل پوشاننده
obstructor	پوشاننده پنهان کننده
occulter	صفحه پوشاننده بیم نورافکن
gap filler	یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
lohmannizing	غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
pattern bombing	بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
screening electrons	الکترونهای پوششی الکترونهای پوشاننده
propellants	عامل
operator	عامل
propellent	عامل
propellant	عامل
factor	عامل
operators	عامل
operative	عامل
agents	عامل
operatives	عامل
factors	عامل
active	عامل
v factor	عامل وی
functionery	عامل
elements	عامل
element	عامل
agent representative	عامل
actions	عامل
procurators	عامل
procurator	عامل
coagent	هم عامل
assignee	عامل
doers	عامل
doer	عامل
principal	عامل
principals	عامل
devices	عامل
attorneys	عامل
attorney	عامل
agent	عامل
action	عامل
agencies	عامل
agency	عامل
operant	عامل
operating	عامل
parameters	عامل
parameter	عامل
device	عامل
acting	عامل
leavening	عامل کارگر
leavens	عامل کارگر
foaming agent	عامل کف زای
operating systems	سیستم عامل
leaven	عامل کارگر
preventive	عامل جلوگیری
fusing agent	عامل ذوب
agent	واسطه عامل
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
general factor	عامل عمومی
agent	عامل اطلاعاتی
growth factor	عامل رشد
firing device	عامل منفجرکننده
operating system	سیستم عامل
blister agent	عامل تاول زا
active material	مواد عامل
active element	عنصر عامل
active defense	دفاع عامل
active defense	پدافند عامل
acid function	عامل اسیدی
cyanogen agent	عامل سیانید
accountable disbursing officer	افسر عامل
absorbing agent	عامل جذب
aborticide	عامل سقط
addition agent	عامل افزودنی
adhesion agent	عامل چسبندگی
bleaching agent	عامل رنگبر
biological agent	عامل زیستی
biological agent	عامل میکربی
characteristic action	عامل مشخصه
chemical agent	عامل شیمیایی
combination influence	عامل ترکیبی
anticrop agent	عامل ضد غلات
common factor	عامل مشترک
air entraining agent	عامل هوادهنده
demasking agent	عامل عریانساز
depressant	عامل پریشانی
factor of production	عامل تولید
factor of safety	عامل تامین
factor of safety	عامل اطمینان
factoring	عامل یابی
factoring agent	عامل تنزیل
factorization	عامل بندی
blowing agent	عامل پف کننده
executive agent	عامل اجرایی
agents	عامل اطلاعاتی
extrinsic factor	عامل خارجی
dual agent	عامل دو جانبه
reactors	عامل واکنش
reactor	عامل واکنش
prime movers	عامل محرک کل
prime mover	عامل محرک کل
developer agent	عامل فهور
disbursing officer	افسر عامل
dispersing agent	عامل پاشنده
distilled mustard	عامل خردلی
distractor	عامل حواسپرتی
agents	واسطه عامل
unique factor	عامل یگانه
pull device	عامل کششی
passives	غیر عامل
psychochemical agent	عامل عصبی
factor	عامل مشترک
factors	عامل مشترک
precipitating factor	عامل اشکارساز
precipitant	عامل رسوب
parasiticide	عامل طفیلی کش
oxidizing agent	عامل اکسنده
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
operating system/	سیستم عامل دو
fixing agent	عامل تثبیت
operating handle	دستگیره عامل
pesticide	عامل ضد طاعون
passive	غیر عامل
reducer	عامل کم کننده
potential	عامل بالفعل
potential	عامل بالقوه
structure factor	عامل ساختار
executives	مدیر عامل
working fluid	سیال عامل
executive	مدیر عامل
be-all and end-all	عامل عمده
press	عامل موثر
sense organ	عامل احساس
self execuiting	عامل فی نفسه
effective	عامل موثر
sealant	عامل درزگیر
safety factor	عامل تامین
releasing agent	عامل رهاکننده
reducing agent	عامل کاهنده
pesticides	عامل ضد طاعون
operating agency	شعبه عامل
acting company	شرکت عامل
coefficient	عامل مشترک
hypo	عامل محرک
absorbent	عامل جذب
igniting agent	عامل احتراق
idle characters	کاراکترهای عامل
human factor	عامل انسانی
managing director	مدیر عامل
mouthpiece	سخنگو عامل
presses	عامل موثر
mouthpieces	سخنگو عامل
impelent	عامل محرک
coefficients	عامل مشترک
insurance agent	عامل بیمه
noise	عامل مخل
noises	عامل مخل
OS	سیستم عامل
limiting factor	عامل محدودکننده
managing directors	مدیر عامل
potential <adj.>	عامل بالقوه
lacrimatory factor	عامل اشک زا
interleave factor	عامل جاگذاری
vesicant agent	عامل شیمیایی تاول زا
chromophore	عامل رنگی ملکول
a key actor in a process	عامل اصلی در روندی
counter agent	عامل خنثی کننده
vomiting agent	عامل تهوع اور
president of the board [ American E]	مدیر عامل [شرکت]
working lead fluid	سیال متحرک یا عامل
wetting agent	عامل خیس کننده
higher order factor	عامل مرتبه بالا
chairman of the board [of directors/managers]	مدیر عامل [شرکت]
chlorinating agent	عامل کلردار کننده
chelating agent	عامل کی لیت ساز
combination influence	مکانیسم عامل مرکب
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
to turn the scales	عامل شاخص بودن
command processor	سیستم عامل فرمانی
to be the clincher	عامل شاخص بودن
common factor variance	پراکنش عامل مشترک
complexing agent	عامل کمپلکس کننده
marginal factor cost	هزینه نهائی عامل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com