Dictiornary-Farsi | عامل کششی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
pull device	عامل کششی


Other Matches

tension member	میله کششی عضو کششی
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
tensorial	کششی
tensional	کششی
tensile	کششی
towed	کششی
wheeled	کششی
gravitative	کششی
draw bridge	پل کششی
tensile resistance	مقاومت کششی
resistance to tensile	مقاومت کششی
resistance to tensile	تاب کششی
tensile strength	مقاومت کششی
stretching vibration	ارتعاش کششی
tensile force	نیروی کششی
tension load	بار کششی
drag roll	غلطک کششی
drawing die	حدیده کششی
drag loading	فشار کششی
drag force	نیروی کششی
deadweight	فرفیت کششی
drag link	اتصال کششی
draw hook	قلاب کششی
draw punch	منگنه کششی
drawing die	ماتریس کششی
lift pump	تلمبه کششی
tensile load	بار کششی
drawing press	پرس کششی
tensile strength	توان کششی
tensile strength	تاب کششی
tension field	میدان کششی
tension flange	عضو کششی
tension member	قطعه کششی
towed artillery	توپخانه کششی
track tension	کششی شنی
tensile test	ازمایش کششی
tensile zone	منطقه کششی
tensile test	ازمون کششی
tensile strength	استحکام کششی
tensile stress	تنش کششی
tensile stress	خستگی کششی
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
double action cam drawing press	پرس کششی دو واکنشی
double action drawing press	پرس کششی دوکاره
tensile test specimen	نمونه ازمون کششی
firing pull device	ماسوره کششی مین
crank press	پرس کششی اهرم
drawing mill	دستگاه نورد کششی
tensile test piece	نمونه ازمون کششی
tensile stress	تنش کششی مجاز
towed	توپخانه کششی حمل شونده به وسیله یدک کش
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
mauler	نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
lift strut	پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift wire	سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
compound bending	خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
extensibility	کیفیتی که اجازه میدهد بتن بدون ترک خوردن تغییر شکل کششی راتحمل کند
acting	عامل
agents	عامل
propellants	عامل
devices	عامل
device	عامل
propellant	عامل
operating	عامل
operators	عامل
functionery	عامل
element	عامل
attorney	عامل
attorneys	عامل
operator	عامل
procurators	عامل
principals	عامل
actions	عامل
elements	عامل
agent	عامل
parameters	عامل
agent representative	عامل
parameter	عامل
action	عامل
procurator	عامل
assignee	عامل
coagent	هم عامل
doer	عامل
doers	عامل
principal	عامل
operant	عامل
factor	عامل
factors	عامل
v factor	عامل وی
agency	عامل
agencies	عامل
propellent	عامل
operative	عامل
operatives	عامل
active	عامل
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
active defense	دفاع عامل
acid function	عامل اسیدی
addition agent	عامل افزودنی
acting company	شرکت عامل
active material	مواد عامل
precipitant	عامل رسوب
oxidizing agent	عامل اکسنده
active element	عنصر عامل
oxidizing agent	عامل اکسیداسیون
active defense	پدافند عامل
precipitating factor	عامل اشکارساز
operating system/	سیستم عامل دو
parasiticide	عامل طفیلی کش
psychochemical agent	عامل عصبی
reducer	عامل کم کننده
reactors	عامل واکنش
reactor	عامل واکنش
be-all and end-all	عامل عمده
prime movers	عامل محرک کل
prime mover	عامل محرک کل
potential <adj.>	عامل بالقوه
working fluid	سیال عامل
unique factor	عامل یگانه
reducing agent	عامل کاهنده
releasing agent	عامل رهاکننده
safety factor	عامل تامین
sealant	عامل درزگیر
accountable disbursing officer	افسر عامل
self execuiting	عامل فی نفسه
absorbing agent	عامل جذب
aborticide	عامل سقط
sense organ	عامل احساس
structure factor	عامل ساختار
adhesion agent	عامل چسبندگی
fusing agent	عامل ذوب
factor of safety	عامل اطمینان
factor of safety	عامل تامین
factor of production	عامل تولید
extrinsic factor	عامل خارجی
impelent	عامل محرک
executive agent	عامل اجرایی
dual agent	عامل دو جانبه
insurance agent	عامل بیمه
interleave factor	عامل جاگذاری
lacrimatory factor	عامل اشک زا
igniting agent	عامل احتراق
idle characters	کاراکترهای عامل
galactogogue	عامل شیرزایاشیرافزا
general factor	عامل عمومی
foaming agent	عامل کف زای
fixing agent	عامل تثبیت
growth factor	عامل رشد
human factor	عامل انسانی
hypo	عامل محرک
firing device	عامل منفجرکننده
factorization	عامل بندی
factoring agent	عامل تنزیل
distractor	عامل حواسپرتی
distilled mustard	عامل خردلی
masking agent	عامل پوشاننده
factoring	عامل یابی
operating agency	شعبه عامل
blowing agent	عامل پف کننده
operating handle	دستگیره عامل
blister agent	عامل تاول زا
bleaching agent	عامل رنگبر
biological agent	عامل زیستی
biological agent	عامل میکربی
anticrop agent	عامل ضد غلات
limiting factor	عامل محدودکننده
characteristic action	عامل مشخصه
dispersing agent	عامل پاشنده
disbursing officer	افسر عامل
developer agent	عامل فهور
depressant	عامل پریشانی
demasking agent	عامل عریانساز
cyanogen agent	عامل سیانید
common factor	عامل مشترک
combination influence	عامل ترکیبی
chemical agent	عامل شیمیایی
air entraining agent	عامل هوادهنده
pesticide	عامل ضد طاعون
agent	عامل اطلاعاتی
managing director	مدیر عامل
agents	واسطه عامل
agents	عامل اطلاعاتی
operating systems	سیستم عامل
passives	غیر عامل
mouthpiece	سخنگو عامل
mouthpieces	سخنگو عامل
factor	عامل مشترک
press	عامل موثر
preventive	عامل جلوگیری

pull device

عامل کششی