Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
nocturn
عبادت نیمه شب
Other Matches
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
imbricate
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
worshiped
عبادت
ritual practice
عبادت
devotions
عبادت
meditation
عبادت
divine service
عبادت
worship
عبادت
worshiping
عبادت
worshipping
عبادت
worships
عبادت
devotionalist
عبادت کننده
meditate
عبادت کردن
d. service
عبادت خدا
meditating
عبادت کردن
sext
عبادت ساعت 21
vespers
عبادت شامگاهی
meditated
عبادت کردن
meditates
عبادت کردن
triduum
عبادت سه روزه
sorb
عبادت پرستش
mattins
عبادت بامدادی
serviced
عبادت تشریفات
service
عبادت تشریفات
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
worshiping
عبادت پرستش کردن
worshipping
عبادت پرستش کردن
worships
عبادت پرستش کردن
worshiped
عبادت پرستش کردن
worship
عبادت پرستش کردن
small hours
ساعات عبادت صبحگاهی
the worship of god
پرستش یا عبادت خدا
service
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
serviced
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
recusance
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
sabbatarianism
اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
recusancy
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
sabbatarian
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
half life
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
recessional hymn
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
lararium
[اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
three-day retreat
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
altar-rail
[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
from mid may to mid june
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
religiosity
مجلس عبادت مجلس مذهبی
midnight
نیمه شب
semi
نیمه
mid
نیمه
mid-
نیمه
semis
نیمه
division line
خط نیمه
stiffish
نیمه شق
moiety
نیمه
half deck
نیمه پل
part way
نیمه
in noon of night
در نیمه شب
subacute
نیمه حاد
left heart
نیمه چپ قلب
midyear
نیمه سال
quasi commercial
نیمه بازرگانی
semivitrified
نیمه شیشهای
megrim
درد نیمه سر
semisynthetic
نیمه ترکیبی
middle watch
نگهبانی نیمه شب
shaly clay
رس نیمه بلوری
solid state
نیمه هادی
half way
نیمه راه
semitropic
نیمه گرمسیری
semitransparent
نیمه شفاف
semisynthetic
نیمه مصنوعی
semiterrestrial
نیمه خاکی
semisolid
نیمه جامد
subadult
نیمه بالغ
partially hearing
نیمه شنوا
halvers
نیمه مشترک
preconscious
نیمه هشیار
quasi private
نیمه خصوصی
semitranslucent
نیمه کدر
quasi public
نیمه دولتی
quasi public
نیمه عمومی
semitranslucent
نیمه شفاف
partial fixing
نیمه گیرداری
semiskilled
نیمه ماهر
midwatch
پاس نیمه شب
semipublic
نیمه همگانی
semihard
نیمه سخت
semigloss
نیمه شفاف
semigloss
نیمه درخشان
semiofficial
نیمه رسمی
semiformal
نیمه رسمی
semifluid
نیمه ابکی
semifixed
نیمه ثابت
semifinal
نیمه نهایی
semierect
نیمه قائم
semierect
نیمه ایستاده
semidomesticated
نیمه اهلی
semidome
نیمه گنبد
semihard
نیمه محکم
semilate
نیمه دیررس
semipro
نیمه حرفهای
semiprivate
نیمه خصوصی
semipermeable
نیمه تراوا
semipermanent
نیمه جاودان
semiparasitic
نیمه انگلی
semiopaque
نیمه کدر
semiopaque
نیمه شفاف
semimobile
نیمه متحرک
semilustrous
نیمه درخشنده
semilogarithmic
نیمه لگاریتمی
semilog
نیمه لگاریتمی
semiliquid
نیمه مایع
semidivine
نیمه خدا
semidivine
نیمه الهی
semicinductor
نیمه هادی
semiautomatic
نیمه خودکار
semiarid
نیمه خشک
semiarboreal
نیمه درختی
semiaquatic
نیمه ابزی
semiactive
نیمه فعال
semi trailer
نیمه یدک
semi skilled
نیمه ماهر
semi official
نیمه رسمی
second half
نیمه دوم
semireligious
نیمه مذهبی
semirigid
نیمه سخت
quasi convex
نیمه محدب
semicinductor
نیمه رسانا
semicivilized
نیمه متمدن
semicrystalline
نیمه بلورین
semicrystalline
نیمه متبلور
semiconscious
نیمه بیهوش
semiconscious
نیمه اگاه
semiconscious
نیمه هوشیار
semicolonialism
نیمه مستعمراتی
semicolonial
نیمه مستعمره
semicolonial
نیمه ازاد
semi mechanization
نیمه مکانیزه
semi literate
نیمه نویسا
semi independent
نیمه مستقل
semi conductor
نیمه هادی
quasi concave
نیمه مقعر
parboils
نیمه پختن
midway
نیمه راه
semi-final
نیمه نهایی
semi-conscious
در حال نیمه غش
semi finals
نیمه نهایی
semi-finals
نیمه نهایی
halfway
نیمه راه
dwarf wall
دیوار نیمه
semi-conscious
نیمه بیهوش
semi-conscious
نیمه هشیار
backcourt
نیمه دفاعی
inchoate
نیمه تمام
before mid night
قبل از نیمه شب
partial
نیمه کامل
half-timbered
نیمه چوبی
brow ague
درد نیمه سر
partially sighted
نیمه بینا
midsummer
نیمه تابستان
aileron
نیمه لچکی
semi-precious
نیمه بهادار
parboiling
نیمه پختن
half-mast
نیمه افراشتن
parboiled
نیمه پختن
half
نیمه نخست
parboil
نیمه پختن
half-mast
نیمه افراشتگی
underemployed
نیمه کار
sub-tropical
نیمه حاره
semi-precious
نیمه گرانبها
semi
نیمه تاحدی
semis
نیمه تاحدی
subliminal
نیمه خوداگاه
subliminally
نیمه خوداگاه
aileron
نیمه سنتوری
half-bat
آجر نیمه
semidetached
نیمه مجزا
drafts
نیمه نهایی
drafted
نیمه نهایی
draft
نیمه نهایی
part-time
نیمه وقت
subfossil
نیمه سنگواره
half faced
نیمه کاره
part time
نیمه وقت
half-time
نیمه نخست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com