Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
disqualification
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
Other Matches
unqulified
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
incompetent
فاقد صلاحیت
unmeet
فاقد صلاحیت
intestable
فاقد صلاحیت
incapacitation
فاقد صلاحیت کردن
competent
ذی صلاحیت
authority
صلاحیت
competency
صلاحیت
competent
با صلاحیت
competence
صلاحیت
jurisdiction
صلاحیت
qualification
صلاحیت
formidableness
صلاحیت
competence
صلاحیت
qualifying
صلاحیت
expertise
صلاحیت
qualification
صلاحیت
clearance
صلاحیت
credential
صلاحیت
skill
صلاحیت
capacities
صلاحیت
capability
صلاحیت
capacity
صلاحیت
qualifications
صلاحیت
disabilities
عدم صلاحیت
disability
عدم صلاحیت
competent
صلاحیت دار
competency
صلاحیت لیاقت
incapacity
عدم صلاحیت
competence clause
شرط صلاحیت
capacity
صلاحیت توانایی
capability
صلاحیت قابلیت
competency of courts
صلاحیت دادگاهها
fitness
صلاحیت شایستگی
capacities
صلاحیت توانایی
incapacitation
سلب صلاحیت
incapacitate
عدم صلاحیت
competency of courts
صلاحیت محاکم
disqualifications
سلب صلاحیت
incompetence
عدم صلاحیت
jurisdiction of the court
صلاحیت دادگاه
legal capacity
صلاحیت قانونی
It is not within his competence.
در صلاحیت اونیست
relative jurisdiction
صلاحیت نسبی
ability
لیاقت صلاحیت
abilities
لیاقت صلاحیت
qualifying examination
امتحان صلاحیت
jurisdication
صلاحیت حاکمیت
it lies beyond his competence
در صلاحیت او نیست
disqualification
سلب صلاحیت
incompetency
عدم صلاحیت
incompetently
با عدم صلاحیت
inexpedience
عدم صلاحیت
competently
باداشتن صلاحیت
incapacitating
عدم صلاحیت
inexpediency
عدم صلاحیت
qualifying certificate
گواهی صلاحیت
incapacitated
عدم صلاحیت
incapacitates
عدم صلاحیت
sufficient
شایسته صلاحیت دار
able
با استعداد صلاحیت دار
security clearance
تایید صلاحیت کردن
security clearance
داشتن صلاحیت خدمتی
security cognizance
شناخت ازنظر صلاحیت
principal of domestic jurisdiction
اصل صلاحیت ملی
by fits and starts
مقتضی صلاحیت دار
airworthiness directive
دستورالعمل صلاحیت پرواز
airworthiness certificate
گواهینامه صلاحیت پرواز
venues
حوزه صلاحیت دادگاه
venue
حوزه صلاحیت دادگاه
ablest
دارای صلاحیت قانونی
ablest
بااستعداد صلاحیت دار
abler
دارای صلاحیت قانونی
abler
بااستعداد صلاحیت دار
able
دارای صلاحیت قانونی
non ability
ناشایستگی عدم صلاحیت
deed of assignment
مدرک صلاحیت قانونی
circuits
حوزه صلاحیت دادگاه
qualified
صلاحیت دار ماهر
incapacitate
سلب صلاحیت کردن از
authority
مقام صلاحیت دار
incapacitated
سلب صلاحیت کردن از
incapacitates
سلب صلاحیت کردن از
incapacitating
سلب صلاحیت کردن از
airworthy
دارای صلاحیت پرواز
adequate
صلاحیت دار بسنده
clearance
تعیین صلاحیت کردن
circuit
حوزه صلاحیت دادگاه
airworthiness
دارای صلاحیت پرواز
i. for doing any thing
عدم صلاحیت در همه کارها
probational
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
competant judicial authority
مقامات صلاحیت دار قضائی
letters testamentary
حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
probation
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
omnicompetent
دارای صلاحیت در همه چیز
bad conduct discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت
qualifies
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
coram non judice
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
discharge without honor
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
qualify
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
disqualified
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifies
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
it is beyond his province
از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
regional agency
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
to discharge someone without honor
[from the army]
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
check flight
پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
banns
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
quarter session
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
undesireable discharge
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
disbar
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
juridical
قضایی
juratory
قضایی
judiciary
قضایی
jural
قضایی
judicial
قضایی
jurisdiction
قضایی
institution
تاسیس قضایی
judiciary
قوه قضایی
judicial circumstantial evidence
اماره قضایی
litigation
دعوی قضایی
jurisdiction
حوزهء قضایی
judicial precedent
رویه قضایی
judicial settlement
تسویه قضایی
judicature
قوه قضایی
judicature
حوزه قضایی
judicial assistance
معاضدت قضایی
judicial delegation
تفویض قضایی
judicial immunity
مصونیت قضایی
miscarriage of justice
اشتباه قضایی
miscarriages of justice
اشتباه قضایی
law courts
دادگاه قضایی
legal assistance
مشاوره قضایی
precedents
رویه قضایی
precedent
رویه قضایی
law agent
نماینده قضایی
presumption juris tantum
اماره قضایی
legal suit
تعقیب قضایی
quasi judicial
شبه قضایی
legal aid
معاضدت قضایی
judicial settlement
حل اختلاف قضایی
legal
شرعی قضایی
rogatory
نیابت قضایی
the rule of law
تامین قضایی
law court
دادگاه قضایی
district attorney
بازپرس بخش قضایی
extrajudicial
خارج ازصلاحیت قضایی
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
district attorneys
بازپرس بخش قضایی
sub judice
بدون تصمیم قضایی
justiciar
مامور قضایی عالیرتبه
legal advice
مشورت یا نظر قضایی
dictum
گفته افهار نظر قضایی
circuit
حوزه قضایی یک قاضی دور
proetor
متصدی امور قضایی وکشوری
adjudge
با حکم قضایی فیصل دادن
circuits
حوزه قضایی یک قاضی دور
Soc
ازادی دراخذ تصمیم قضایی
legal assistance
کمکهای قضایی شرح علایم
dictums
گفته افهار نظر قضایی
rogatory letters
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
letters rogatory
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
sokeman
فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadres
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
perverse verdict
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
cadre
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
coroner
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
judge made law
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
exegeses
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
knight marshal
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
concurrent jurisdiction
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
congregationalism
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
ex
فاقد
free
فاقد
sans
فاقد
scentless
فاقد بو
anurous
فاقد دم
ex-
فاقد
freeing
فاقد
bankrupt of
فاقد
frees
فاقد
freed
فاقد
permission
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
acholic
فاقد صفرا
stolidly
فاقد احساس
acholous
فاقد صفرا
acolous
فاقد اعضاء
toom
فاقد لاغر
unmannered
فاقد رفتارشایسته
unmennerly
فاقد رفتارشایسته
dishonest
فاقد امانت
abulic
فاقد اراده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com