Dictiornary-Farsi | عدم موافقت اختلاف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
disgreement	عدم موافقت اختلاف


Other Matches

concentration cell corrosion	نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation	اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
free air anomaly	اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
difference in northing	اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
ententes	موافقت
keeping	موافقت
accord	موافقت
accorded	موافقت
accords	موافقت
concurrence	موافقت
accordance	موافقت
sympathy	موافقت
sympathies	موافقت
approval	موافقت
entente	موافقت
ententes cordiales	موافقت
agreeability	موافقت
agreeableness	موافقت
assentation	موافقت
congeniality	موافقت
congruity	موافقت
consentaneity	موافقت
understandings	موافقت
understanding	موافقت
adhesion	موافقت
acquiescence	موافقت
accommodating	موافقت
settle for <idiom>	موافقت با
unions	موافقت
union	موافقت
accompt	موافقت
agreements	موافقت
agreement	موافقت
consent	موافقت
approbation	موافقت
consented	موافقت
consents	موافقت
consenting	موافقت
non concurrence	عدم موافقت
consent	موافقت کردن
non compliance	عدم موافقت
concurring	موافقت کردن
agreement	موافقت نامه
consented	موافقت کردن
incompliance	عدم موافقت
grants	موافقت کردن
incongrvity	عدم موافقت
implicit agreement	موافقت ضمنی
accede	موافقت کردن
gentlemen's agreement	موافقت شرافتمندانه
acceded	موافقت کردن
assents	موافقت کردن
non cincurrence	عدم موافقت
grant	موافقت کردن
granted	موافقت کردن
homologate	موافقت کردن
congruency	موافقت تناسب
assentient	موافقت دهنده
approbate	موافقت کردن
assent	موافقت کردن
complying	موافقت کردن
comply	موافقت کردن
complies	موافقت کردن
accomodate	موافقت کردن
admit	موافقت کردن
disagreements	عدم موافقت
concurs	موافقت کردن
congruence	موافقت تناسب
concordat	موافقت نامه
assenting	موافقت کردن
compliable	قابل موافقت
assented	موافقت کردن
concur	موافقت کردن
concurred	موافقت کردن
disagreement	عدم موافقت
non placer	موافقت نمیشود
accord	موافقت کردن
endorsements	موافقت تایید
accorded	موافقت کردن
complied	موافقت کردن
accords	موافقت کردن
gibes	موافقت کردن
jibe	موافقت کردن
consents	موافقت کردن
approving	موافقت کردن
approve	موافقت کردن
acquiesce	موافقت کردن
approves	موافقت کردن
nonconformity	عدم موافقت
to look after	موافقت کردن
accommodation	تطبیق موافقت
accommodations	تطبیق موافقت
to come to an agreement	موافقت پیداکردن
verbal agreement	موافقت شفاهی
to come in to line	موافقت کردن
treaties	موافقت نامه
treaty	موافقت نامه
acceding	موافقت کردن
quota agreement	موافقت سهمیه
propitiousness	موافقت مساعدت
accedes	موافقت کردن
endorsement	موافقت تایید
agreements	موافقت نامه
no go <idiom>	موافقت نکردن
in league with <idiom>	موافقت مخفیانه
jibed	موافقت کردن
jibes	موافقت کردن
condescension	تمکین موافقت
consenting	موافقت کردن
go along <idiom>	موافقت کردن
come to terms <idiom>	به موافقت رسیدن
jibing	موافقت کردن
bond	تعهد موافقت نامه
assent	رضایت دادن موافقت
assented	رضایت دادن موافقت
assenting	رضایت دادن موافقت
assents	رضایت دادن موافقت
approval to the majority	با اکثریت موافقت کردن
mutilateral agreement	موافقت چند جانبه
overwrite	باپرداخت موافقت کردن
unity	شراکت موافقت واحد
to a to a proposal or opinion	باپیشنهادیاعقیدهای موافقت کردن
to come to terms	سازش یا موافقت پیداکردن
to fall in	فروکشیدن موافقت کردن
as previously agreed upon <adv.>	همینطور که قبلا موافقت شد
to be in disagreement [with somebody]	موافقت نکردن [با کسی]
trade agreement	موافقت نامه تجاری
in agreement with somebody	با کسی موافقت داشتن
wage agreement	موافقت نامه دستمزد
in keeping with <idiom>	مشابه ،موافقت کردن
to agree on something	موافقت کردن با چیزی
incongruousness	عدم موافقت یا تطابق
consent	موافقت رضایت دادن
consented	موافقت رضایت دادن
approbate	پسندیدن موافقت کردن
to strike a bargain	درمعامله موافقت پیداکردن
arbitration agreement	موافقت نامه داوری
collogue	موافقت دروغی کردن
come to an agreement	موافقت پیدا کردن
geneva convention	موافقت نامه ژنو
consents	موافقت رضایت دادن
consenting	موافقت رضایت دادن
divided <adj.>	در اختلاف
settlement of disputes	حل اختلاف
disagreements	اختلاف
discrepancy	اختلاف
mean square deviation	اختلاف
compromis	حل اختلاف
defferential	اختلاف
divarication	اختلاف
misalignment	اختلاف
schismatism	اختلاف
stour	اختلاف
disparity	اختلاف
disparities	اختلاف
disagreement	اختلاف
versatility	اختلاف
schisms	اختلاف
schism	اختلاف
differences	اختلاف
difference	اختلاف
diversions	اختلاف
quarrel	اختلاف
quarreling	اختلاف
quarrelled	اختلاف
quarrelling	اختلاف
quarrels	اختلاف
disputing	اختلاف
disputes	اختلاف
dispute	اختلاف
quarreled	اختلاف
variation	اختلاف
diversion	اختلاف
discord	اختلاف
variance	اختلاف
disputed	اختلاف
variations	اختلاف
to be at strife [with somebody] [over something]	موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
acquiescing	رضایت دادن موافقت کردن
to be at odds [with somebody] [on / over something] )	موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
agree	موافقت کردن موافق بودن
bretton woods agreement	موافقت نامه برتن وودز
acquiesces	رضایت دادن موافقت کردن
acquiesced	رضایت دادن موافقت کردن
agrees	موافقت کردن موافق بودن
it depends on his approval	منوط به موافقت و تصویب اوست
agreeing	موافقت کردن موافق بودن
to be split [over something] [with somebody]	موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
protocol	مقاوله نامه موافقت مقدماتی
to assent	مورد موافقت قرار دادن
to go in with	ملحق شدن با موافقت کردن با
lip service <idiom>	تنها زبونی موافقت کردن
to givein one's a.	موافقت خودرا اعلام کردن
protocols	مقاوله نامه موافقت مقدماتی
hetermorphism	اختلاف شکل
heteromorphism	اختلاف شکل
friction	مالش اختلاف
variegation	اختلاف رنگ
frictions	مالش اختلاف
difference in easting	اختلاف طول