Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
many of them
عده زیادی از انها
Search result with all words
slow moving
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
Other Matches
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
those
انها
they
انها
yond
انها
the most that i can do
بیشتر انها
many of them
بسیاری از انها
who are they?
انها کی هستند
most of them
بیشتر انها
one of them
یکی از انها
to pass muster
در بازدیدارتش و مانند انها
i saw none of them
هیچکدام از انها را ندیدم
neither of them know
هیچکدام از انها نمیدانند
he rolled them by
سواره از پهلوی انها رد شد
brass band
ادوات انها از برنج باشد
i alone bear the brunt of it
خدمت انها بر من واجب می اید
podiatry
دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
they are of a doubtful paterni
اصل انها معلوم نیست
they came to a rupture
میانه انها بهم خورد
extends
بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
extending
بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
pepo
کدو و خیار ومانند انها
it is a pity of them
دل ادم برای انها میسوزد
curtesy
زوج از انها ارث می برد
logroll
غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
brass bands
ادوات انها از برنج باشد
extend
بازشدن صفها از هم یا بازکردن انها
they were badly officered
افسران انها خوب نبودند
their principal food is rice
خوراک عمده انها برنج است
pelage
پوشش جانور پستاندارخزوپشم و مانند انها
corrective maintenance
جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
onomastics
علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
crackleware
فروفی که سطح انها ترک داریامودارمینماید
grosbeak
سهره و سینه سرخ و مانند انها
it filled their hearts with t
ترس زیاد دردل انها انداخت
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
tzigane
وابسته به کولیهای مجار یاموزیک انها
immensity
زیادی
excesses
زیادی
frequentness
زیادی
excess
زیادی
greatly
به زیادی
heaviness
زیادی
hugeness
زیادی
superfluity
زیادی
overly
زیادی
extremeness
زیادی
excrescential
زیادی
abundance
زیادی
undue
زیادی
surplus
زیادی
surpluses
زیادی
infiniteness
زیادی
superfluous
زیادی
profoundly
زیادی
unduly
زیادی
muchness
زیادی
greatness
زیادی
enormousness
زیادی
excessiveness
زیادی
excrescent
زیادی
immenseness
زیادی
immoderacy
زیادی
extra
زیادی
redundance
زیادی
extra-
زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
extras
زیادی
supervacaneous
زیادی
nimiety
زیادی
intensity
زیادی
profuseness
زیادی
wealth
زیادی
inordinacy
زیادی
numerousness
زیادی
intenseness
زیادی
profoundness
زیادی
benday
جداکردن دومنطقه بوسیله ایجادشیار بین انها
neck wear
کراوات و یقه و مانند انها گردن پوش
porter house
جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
pastries
کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
age grouping
طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
pastry
کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی
they rate as tonic drugs
انها جزو داروهای نیروبخش بشمار میروند
pile group
دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
vendor rating
رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
legumen
حبه لوبیا و باقلاو مانند انها تخمدان
interdenominational
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
turret guns
توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
gaudery
پیرایههای زیادی
riffraff
زیادی توده
exorbitance
زیادی افراط
interleaf
برگ زیادی
inordinateness
زیادی بی اندازگی
hyperacidity
زیادی اسید
overblance
زیادتی زیادی
over production
محصول زیادی
fuzz ball
گوشت زیادی
extensiveness
کثرت زیادی
to a degree
تادرجه زیادی
for long
مدت زیادی
distichiasis
مژگان زیادی
increscent
زیادی توسعه
outgrowth
گوشت زیادی
clogs
زیادی پرکردن
clogged
زیادی پرکردن
clog
زیادی پرکردن
overweight
وزن زیادی
largely
تا درجه زیادی
land shark
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
expired appropriation
اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
long life itemes
اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
check flight
پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
computer literacy
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
liquid consonants
حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
diachrony
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
bead roll
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
pragmatics
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
dispatching priority
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
cunclude
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
excesses
مقدار زیادی از چیزی
so
خیلی باین زیادی
Quite a few people ...
تعداد زیادی
[از مردم]
long a go
مدت زیادی پیش
long ago
مدت زیادی پیش
oversale
پیش فروش زیادی
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
kajillion
[slang]
تعداد بسیار زیادی
excess
مقدار زیادی از چیزی
exairesis
برش اندام زیادی
quite a number of people
عده زیادی از مردم
extra-
موضوعی که زیادی است
extras
موضوعی که زیادی است
intensity of gravity
شدت با زیادی جاذبه
growths
گوشت زیادی تومور
growth
گوشت زیادی تومور
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
You have given me too much.
زیاد ( زیادی ) به من دادی
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
No small number of ...
تعداد زیادی
[از مردم]
redun dantly
بطور زائدیا زیادی
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
over estimation
زیادی درنظر گرفتن
odd come short
زیادی باقی مانده
it was a
مبلغ زیادی بود
to shoot one's mouth off
<idiom>
زیادی حرف زدن
make a bundle
<idiom>
پول زیادی درآوردن
extra
موضوعی که زیادی است
make a killing
<idiom>
پول زیادی درآوردن
sick
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
wind rose
نمودار وضع هوا ومیزان وزش بادها وجهت انها
blasting machine
دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
investors
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
paintress
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
unliquidated damages
خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
investor
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
sickest
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
ecology
علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
beadroll
صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند
current liability
اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
quickly
بدون مصرف زمان زیادی
hyperacid
حاوی مقدار زیادی اسید
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
To go to great expenses .
خرج زیادی را متحمل شدن
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
lose one's shirt
<idiom>
پول زیادی را از دست دادن
splurge on something
<idiom>
پول زیادی خرج کردن
Suffering many privations .
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
polypus
گوشت زیادی ساقه دار
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
beef up
افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
bench mark
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
short timer
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
lot integrity
دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
people sniffer
رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
ultraist
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
zoophyte
انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
nihilism
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
weathered rocks
خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
counsel
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
brace
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
braced
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com