English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
to offer a reward [for] عرضه کردن پاداشی [برای]
Other Matches
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
remunerative پاداشی
salvage پاداشی که به رهاننده کشتی از خطرداده میشود
salvaged پاداشی که به رهاننده کشتی از خطرداده میشود
salvaging پاداشی که به رهاننده کشتی از خطرداده میشود
salvages پاداشی که به رهاننده کشتی از خطرداده میشود
golden handshakes پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
offers عرضه کردن
provides عرضه کردن
offered عرضه کردن
presented عرضه کردن
presents عرضه کردن
provide عرضه کردن
presenting عرضه کردن
offer عرضه کردن
present عرضه کردن
marketed به بازار عرضه کردن
markets به بازار عرضه کردن
market به بازار عرضه کردن
to offer عرضه کردن [ کالا]
offer پیشکش کردن عرضه
offered پیشکش کردن عرضه
offers پیشکش کردن عرضه
to place on the market به بازار عرضه کردن
to put on the market به بازار عرضه کردن
overselling بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversell بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversold بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
stock عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
slouchy بی عرضه
aggregate supply عرضه کل
offers عرضه
proffering عرضه
dowdy بی عرضه
proffers عرضه
total supply عرضه کل
proffer عرضه
offer عرضه
efficiency عرضه
supplying عرضه
inept بی عرضه
good for nothing بی عرضه
proffered عرضه
supply عرضه
supplied عرضه
presentation عرضه
offered عرضه
presentations عرضه
quantity of supply مقدار عرضه
presentations ارائه عرضه
work effort عرضه کار
counter offer عرضه متقابل
supply and d. عرضه وتقاضا
supply and demand عرضه و تقاضا
national supply عرضه ملی
supply of labor عرضه کار
supply schedule جدول عرضه
elastic supply عرضه با کشش
supplying عرضه داشتن
offer and demand عرضه و تقاضا
presentative عرضه داشتنی
supply of money عرضه پول
oversupply عرضه بیش از حد
supply عرضه داشتن
supply management مدیریت عرضه
glut عرضه بیش از حد
supply price قیمت عرضه
sampling offer عرضه ازمایشی
gluts عرضه بیش از حد
money stock عرضه پول
presentation ارائه عرضه
change in supply تغییر عرضه
supply curve منحنی عرضه
joint supply عرضه مشترک
representable قابل عرضه
supply constraints محدودیتهای عرضه
inelastic supply عرضه بی کشش
leader merchandising پیشرو در عرضه
trial offer عرضه ازمایشی
excess supply عرضه بیش از حد
supply function تابع عرضه
elastic supply عرضه حساس
disposable قابل عرضه
supplied عرضه داشتن
money supply عرضه پول
excess supply عرضه اضافی
exposition عرضه نمایشگاه
jackstraw ادم بی عرضه
elasticity of supply کشش عرضه
expositions عرضه نمایشگاه
aggregate market supply عرضه کل بازار
fixed supply عرضه ثابت
price elasticity of supply کشش قیمتی عرضه
glut عرضه بیش از تقاضا
quantity supplied مقدار عرضه شده
offeror فروشنده عرضه کننده
personal service utility عرضه سرانه کار
demand and supply market بازار عرضه و تقاضا
supply side economics اقتصاد طرفدار عرضه
law of supply and demand قانون عرضه و تقاضا
gluts عرضه بیش از تقاضا
perfectly elastic supply عرضه کاملا با کشش
perfectly inelastic supply عرضه کاملا بی کشش
scruff ادم بی عرضه وفقیر
real money supply عرضه واقعی پول
goons تروریست بی عرضه و نالایق
elastic supply عرضه انعطاف پذیر
goon تروریست بی عرضه و نالایق
marketable قابل عرضه دربازار
disposure نمایش عرضه داشت
supply and demand law قانون عرضه و تقاضا
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
marginal supply price قیمت عرضه نهائی
marketability قابلیت عرضه در بازار
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
supply تامین موجودی عرضه نمودن
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
backward bending supply curve منحنی عرضه به عقب خم شونده
lot جنس عرضه شده برای فروش
loanable funds وجوه قابل عرضه به بازار پول
sue and losse part عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
sad sack ادم خوش نیت ولی احمق وبی عرضه
launching جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
readout دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
launch جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodities چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
letters patent نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
tender وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
say's law عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
exhaustable resources منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com