Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
English
Persian
puppet
عروسک خیمه شب بازی
puppets
عروسک خیمه شب بازی
fantoccini
عروسک خیمه شب بازی
jumping jack
عروسک خیمه شب بازی
Search result with all words
marionette
عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
marionettes
عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
scaramouch
عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی
scaramouche
عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی
to pull the wires
سیمهای عروسک خیمه شب بازی رادردست داشتن
Other Matches
doll play
عروسک بازی
puppetry
عروسک بازی
puppet show
خیمه شب بازی
puppetry
خیمه شب بازی
Punch and Judy shows
نمایش خیمه شب بازی
Punch and Judy show
نمایش خیمه شب بازی
dolls
عروسک
dollies
عروسک
dolly
عروسک
moppet
عروسک
doll
عروسک
puppets
عروسک
toys
عروسک
toy
عروسک
puppet
عروسک
alkekengi
عروسک پس پرده
toylike
عروسک وار
rag baby
عروسک کهنهای
rag doll
عروسک پارچه یی
rag dolls
عروسک پارچه یی
dollish
عروسک مانند
baby house
عروسک خانه
gimcrack
قشنگ و بی مصرف عروسک
playhouse
اطاق عروسک بچه
playhouses
اطاق عروسک بچه
physalis
عروسک پس پرده و گلهای همجنس ان
golliwog
عروسک سیاه وعجیب و غریب
golliwogs
عروسک سیاه وعجیب و غریب
gollywogs
عروسک سیاه وعجیب و غریب
golliwogg
عروسک سیاه وعجیت و غریب
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
ventriloquistic
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
tabernacle
خیمه
bind
خیمه
binds
خیمه
canopy
خیمه
canopies
خیمه
tent
خیمه
tents
خیمه
tentmaker
خیمه دوز
camp
خیمه سرا
decamp
خیمه بر بستن
decamped
خیمه بر بستن
decamping
خیمه بر بستن
encage
خیمه برپاکردن
wigwams
خیمه مسکن
tentage
خیمه زنی
tenter
خیمه دوز
decamps
خیمه بر بستن
lodges
خیمه زدن
pitch
خیمه زدن
hovel
پناهگاه خیمه
pitches
خیمه زدن
wigwam
خیمه مسکن
lodge
خیمه زدن
puppeteer
خیمه شب باز
puppeteers
خیمه شب باز
hovels
پناهگاه خیمه
front headlock and leg lever in knee
خیمه زدن
maroczy bind
خیمه ماروکسی
lodged
خیمه زدن
tenter
مستحفظ خیمه دار
tent
خیمه زدن توجه
teepee
خیمه سرخ پوستان
underhook
خیمه و رکبی زدن
pavilions
درکلاه خیمه زدن
pavilion
درکلاه خیمه زدن
encamps
خیمه برپا کردن
encamping
خیمه برپا کردن
encamp
خیمه برپا کردن
booths
سایبان خیمه پاسگاه
marquee
خیمه بزرگ سایبان
booth
سایبان خیمه پاسگاه
encamped
خیمه برپا کردن
tents
خیمه زدن توجه
marquees
خیمه بزرگ سایبان
pitches
خیمه زدن برپاکردن
pitch
خیمه زدن برپاکردن
tepees
خیمه مخروطی سرخ پوستان
tepee
خیمه مخروطی سرخ پوستان
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
yurt
خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
front underlock
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
yurta
خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
game
بازی
hopscotch
بازی لی لی
falconine
بازی
clearance
بازی
play
بازی
plain dealing
بازی
partie
بازی
patulousness
بازی
action
بازی
actions
بازی
slackness
بازی
homes
بازی
home
بازی
fun
بازی
gaming
بازی
openness
بازی
dibasic
دو بازی
basic
بازی
grey hound
سگ بازی
solitaire
تک بازی
solitaires
تک بازی
basics
بازی
watermanship
اب بازی
plays
بازی
played
بازی
playing
بازی
sportiveŠetc
بازی کن
playground
زمین بازی
playgrounds
زمین بازی
jiggery-pokery
حقه بازی
dart
بازی دارت
party politics
حزب بازی
skate
بازی تهاجمی
skated
بازی تهاجمی
skates
بازی تهاجمی
video game
بازی دیدنی
video games
بازی دیدنی
sharp practice
حقه بازی
hawking
قوش بازی
swordplay
فن شمشیر بازی
holdouts
خودداری از بازی
basicity
قدرت بازی
basification
بازی شدن
basket ball
یکجورتوپ بازی
Frisbees
بازی با فریزبی
billiard
بازی بیلیارد
Frisbee
بازی با فریزبی
cats cradle
نخ بازی سرانگشت
bonefire
اتش بازی
bosh
حقه بازی
child's play
بازی کودکان
child's play
بچه بازی
box score
حساب بازی
buggery
بچه بازی
gimmickry
حقه بازی
holdout
خودداری از بازی
winner
برنده بازی
winners
برنده بازی
basketball
بازی بسکتبال
achate
مهرهء بازی
acrobacy
بند بازی
acrobatism
ریسمان بازی
active sodomy
بچه بازی
actuble
بازی کردن
agiotage
سفته بازی
basic dye
رنگینه بازی
basic salt
نمک بازی
cogs
حقه بازی
monkey business
کچلک بازی
pantomime
لال بازی
pantomimes
لال بازی
playfully
با خنده و بازی
speculation
سفته بازی
full-time
09 دقیقه بازی
charade
نوعی بازی
hanky-panky
حقه بازی
hanky-panky
روباه بازی
double
بازی دوبل
doubled
بازی دوبل
doubled up
بازی دوبل
fencing
ششمشیر بازی
bandied
چوگان بازی کچ
gaming
قمار بازی
play-acted
تو بازی رفتن
fence
شمشیر بازی
fences
شمشیر بازی
play-acting
تو بازی رفتن
play-acting
بازی کردن
plaything
اسباب بازی
playthings
اسباب بازی
skating
اسکیت بازی
paperwork
کاغذ بازی
firework
آتش بازی
fireworks
اتش بازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com