English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
puppy love عشق سطحی و زودرس
Other Matches
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
hasty زودرس
premature زودرس
early maturing زودرس
unripe زودرس
premature ignition احتراق زودرس
dementia praecox جنون زودرس
ejaculatio praecox انزال زودرس
altricial نوزاد زودرس
pre mature failure گسیختگی زودرس
pubertas praecox بلوغ زودرس
pre mature blast انفخار زودرس
early fruit میوه پیش رس یا زودرس
incubator محل پرورش اطفال زودرس
incubators محل پرورش اطفال زودرس
early weaning از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
accelerated depreciation استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
lockjaw قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
skin deep سطحی
surfaces سطحی
superficiality سطحی
acrotic سطحی
shallow foundation پی سطحی
decahedral ده سطحی
planar سطحی
low level سطحی
surfaced سطحی
shallow کم اب سطحی
sketchy سطحی
superficial سطحی
surface water اب سطحی
sketchier سطحی
sketchily سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
sketchiest سطحی
shallower کم اب سطحی
surface سطحی
shallowest کم اب سطحی
shallows کم اب سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
skin effect اثر سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
top soil خاک سطحی
polyhedral چند سطحی
split-level چند سطحی
topdress سطحی ریختن
two level store انباره دو سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
heptahedral هفت سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
hexahedron جسم شش سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
impact burst ترکش سطحی
interfacial force کشش سطحی
interfacial tension کشش سطحی
surface tensity کشش سطحی
pentahedral پنج سطحی
low level winds بادهای سطحی
multi level چند سطحی
multilevel چند سطحی
n level logic منطق N سطحی
sorption جذب سطحی
statical moment لنگر سطحی
surface width عرض سطحی
surface leakage نشت سطحی
surface treatment عملیات سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface reverbration برگشتهای سطحی
surface soil خاک سطحی
surface targets هدفهای سطحی
surface tension کشش سطحی
surface treatment روکش سطحی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
suface wind باد سطحی
surface burning احتراق سطحی
surface burst ترکش سطحی
surface charge بار سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
surface creep خزیدن سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
surface treatment اندود سطحی
surfaces سطحی جلادادن
surfaced سطحی جلادادن
surface سطحی جلادادن
singes سوختگی سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
singeing سوختگی سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
singed سوختگی سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
smattering دانش سطحی
superficially بطور سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
bounding mine مین سطحی
adsorption کشش سطحی
adsorption جذب سطحی
adsorbent جاذب سطحی
area load بار سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
singe سوختگی سطحی
evaporation تبخیر سطحی
adhesion جاذبه سطحی
ground swell موج سطحی
piers پایه و سطحی
free moisture رطوبت سطحی
formal logic قضاوت سطحی
pier پایه و سطحی
floating mine مین سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
flesh wound زخم سطحی
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
topdress بطور سطحی پاشیدن
carburize سخت گرداندن سطحی
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
surface decarburization کربن گیری سطحی
adhesion force نیروی کشش سطحی
superficiality دانش سطحی بیمایگی
singe بطور سطحی سوختن
scorches بطور سطحی سوختن
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
singed بطور سطحی سوختن
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
singeing بطور سطحی سوختن
singes بطور سطحی سوختن
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
scorch بطور سطحی سوختن
adhesion کشش سطحی پیوستگی
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
skim بطور سطحی خواندن
skimmed بطور سطحی خواندن
skims بطور سطحی خواندن
adsorb جذب سطحی کردن
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
hydrology بررسی ابهای سطحی
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
hokum نمایش سطحی وبد
crazing ترک برداری سطحی
density of surface charge چگالی بار سطحی
hard surface سخت کردن سطحی
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
case harden سخت گردانی سطحی
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
octahedron جسم هشت سطحی
heptahedron جسم هفت سطحی
hard face سخت کردن سطحی
capital widening افزایش سطحی سرمایه
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
carboard architecture [مدل طراحی با سطحی صاف]
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
chireugi ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
kopfring حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
sciolist دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
sciolism اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
generatrix نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
geodeticline کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
break even point نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
storm water فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
edp پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
tack coat چسب اندود اندود سطحی
polyhedric چند وجهی چند سطحی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com