Dictiornary-Farsi | عضله مخالف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
antagonist	عضله مخالف
antagonists	عضله مخالف


Other Matches

evertor	عضله برون گرداننده عضله راجعه
retentor	عضله نگاهدارنده عضله ماسکه
antisocial	مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
thews	عضله
muscles	عضله
muscle	عضله
triceps	عضله سه سر
stabilizer muscule	عضله نگاهدارنده
sartorius	عضله خیاطه
smooth muscule	عضله صاف
tensor	عضله ممدده
sweeny	فلج عضله
bender	عضله خم کننده
splenius	عضله محرکه
benders	عضله خم کننده
cramp	گرفتگی عضله
trapezius	عضله ذوذنقه
sweeney	فلج عضله
pronator	عضله مکبه
orbicular muscle	عضله باسطه
myography	عضله نگاری
humeruses	استخوان عضله
humerus	استخوان عضله
humeri	استخوان عضله
protractors	عضله ممدده
protractor	عضله ممدده
adducent muscle	عضله مقربه
agonist muscle	عضله موافق
ejaculator	عضله انزال
extensor	عضله بازکننده
flexor	عضله خم کننده
cramps	گرفتگی عضله
flexor	عضله تاکننده
myalgia	درد عضله
myograph	عضله نگار
biceps	عضله دوسر
ciliary muscle	عضله مژگانی
transverse	عضله مستعرضه
tics	پرش عضله
tic	پرش عضله
abductors	عضله دور کننده
sphincter	عضله تنگ کننده
supinator	عضله مدیره بخارج
supinator muscle	عضله برون گردان
lobe	بخشی از عضله یا مغز
injured muscle	عضله اسیب دیده
stabilizer muscule	عضله ثابت کننده
myocardium	عضله قلب میان دل
crick	انقباض عضله پیداکردن
myosin	پروتئین اساسی عضله
lobes	بخشی از عضله یا مغز
psoas	عضله قطن پیسواس
pulled muscle	عضله کشیده شده
relaxing	ازاد و شل شدن عضله ها
relaxes	ازاد و شل شدن عضله ها
relax	ازاد و شل شدن عضله ها
calf machine	دستگاه پرورش عضله
tonicity	کشیدگی طبیعی عضله
archer's paralysis	گرفتگی عضله کمانگیر
tonus	کشیدگی طبیعی عضله
tonus	خاصیت انقباض عضله
adductor	عضله نزدیک کننده
complexus	عضله پهن گردن
abductor	عضله دور کننده
crimps	پیچش وانقباض عضله درخواب
epicardium	قسمت خارجی عضله قلب
crimp	پیچش وانقباض عضله درخواب
external rectus	عضله مستقیم برون چشمی
crimped	پیچش وانقباض عضله درخواب
hamstring pull	کشیدگی عضله پشت ران
cramp in the calf	گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
d. muscle	ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
cramp in the leg	گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
isokinetic exercise	تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
charleyhorse [American] [colloquial]	گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
systremma [leg cramps]	گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
myoglobin	پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
masseter	ماهیچه مخصوص جویدن عضله مضغ
levator	عضله بالابر ماهیچهای که عضو را بالامیبرد
charley horse [American] [colloquial]	گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
tone	کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
tones	کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
stapedial	وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
fascicule	دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fasciculus	دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle	دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
isotonic exercise	تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی محرک
charly horse	کشیدگی یا گرفتگی عضله ران کشتی گیر
iron boot	کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
gluteus	یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
contrariant	مخالف
contrary to	مخالف
dissenting	مخالف
unfavorable	مخالف
at outs	مخالف
contradictive	مخالف
conflicting	مخالف
inadvisable	مخالف
aliens	مخالف
contra	مخالف
repugnant	مخالف
foe	مخالف
anie	مخالف
controvertist	مخالف
dissident	مخالف
dissidents	مخالف
at d.	مخالف
against	مخالف
antagonists	مخالف
opponent	مخالف
antagonist	مخالف
opponents	مخالف
alien	مخالف
foes	مخالف
antipodal	مخالف
oppugnant	مخالف
gainsayer	مخالف
hostile	مخالف
oppugner	مخالف
out of keeping	مخالف
resistent	مخالف
oppositionist	ضد مخالف
adversary	مخالف
adversaries	مخالف
by the ears	مخالف
averse	مخالف
contradictory	مخالف
irreconcilable	مخالف
contrary	مخالف
oppositive	مخالف
opposit	مخالف
contradiction	مخالف
dissidence	مخالف
converse	مخالف
conversed	مخالف
non content	مخالف
with	مخالف
gyaku	مخالف
converses	مخالف
adverse	مخالف
conversing	مخالف
gainst	مخالف
contradictions	مخالف
myocarditis	اماس ماهیچه قلب ورم عضله قلب
crosscurrent	جریان مخالف
take a dim view of <idiom>	مخالف بودن
against the current <adv.>	مخالف جریان
impolitic	مخالف مصلحت
to be in the opposition	مخالف بودن
anti parallel feeding	تغذیه مخالف
windbound	باد مخالف
antimonaechical	مخالف سلطنت
anti	مخالف علیه
against nature	مخالف طبیعت
antipapal	مخالف پاپ
at odds <idiom>	مخالف بودن
antislavery	مخالف بردگی
The opposition parties .	احزاب مخالف
antitrust	مخالف تشکیل
In the opposite direction .	درجهت مخالف
in the opposite direction.	در جهت مخالف
loggerheads	مخالف - جنگجو
headwinds	باد مخالف
dis-	مخالف کردن
bucking voltage	ولتاژ مخالف
the a party	طرف مخالف
conflictive	مغایر مخالف
prevailing wind	باد مخالف
overthwart	بالحن مخالف
overthwart	بطور مخالف
defier	مخالف کننده
disaccord	مخالف کردن
dissentient	مخالف معاند
dissenting opinion	نظر مخالف
ill humored	مخالف ترشرو
divert action	عملیات مخالف
oppositely	بطور مخالف
obscurantist	مخالف اصلاحات
counterview	عقیده مخالف
countersuggestion	تلقین مخالف
counter ion	یون مخالف
contra flow	جهت مخالف
contralateral muscles	عضلات مخالف
contraposition	مفهوم مخالف
reluctancy	بیزاری مخالف
standpat	مخالف تغییر
upstream <adj.> <adv.>	مخالف جریان
contrary to the law	مخالف قانون
against the stream <adv.>	مخالف جریان
reluctate	مخالف کردن
head wind	باد مخالف
conned	رای مخالف
dissent	رای مخالف
contradicted	مخالف بودن با
contradict	مخالف بودن با
dissented	رای مخالف
dissents	رای مخالف
reverses	شکستنی مخالف
clashing	برخوردکننده مخالف
opponent	طرف مخالف