English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
wing spar عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
Other Matches
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
contour خط واصل
hard hyphen خط تیره واصل
hard space فاصله واصل
along the river درامتداد رودخانه
coastwards درامتداد ساحل
coastward درامتداد ساحل
monogenic دارای یک ریشه واصل
contour interval فاصله خطوط واصل
genetically ازلحاظ پیدایش واصل
ahead درامتداد حرکت کسی
monogenic دارای ریشه واصل مشترک
legs خط واصل بین دو نقطه شاخه
leg خط واصل بین دو نقطه شاخه
monophyletic وابسته بیک ریشه واصل
i am in receipt of your letter نامه شما واصل گردید
structual engineering مهندس سازهای
structrual steelwork فولاد سازهای
structural concrete بتن سازهای
structural element بخش سازهای
stringed instruments سازهای سیمی
structural steel فولاد سازهای
structural section مقطع سازهای
ligature کلیدکوک سازهای زهی
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
weld bead تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
centure of pressure travel جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر
string band دسته موزیک سازهای سیمی
dish rag حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
woodwind موسیقی برای سازهای بادی چوبی
design load حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
structural failure نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
untimate load بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
joggled برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
bed levels نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
initialling اصلی
initials اصلی
ingrown اصلی
firsthand اصلی
cardinals اصلی
immanent اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
trunks خط اصلی
primitive اصلی
initial اصلی
initialed اصلی
fundametal اصلی
initialing اصلی
organic اصلی
initialled اصلی
arches اصلی
trunk خط اصلی
principal اصلی
genuine اصلی
cardinal اصلی
majoring اصلی
main door در اصلی
parent اصلی
isogeny هم اصلی
line link خط اصلی
main attack تک اصلی
principals اصلی
essential اصلی
main deck پل اصلی
texts اصلی
essentials اصلی
mastered اصلی
primarily اصلی
aboriginal اصلی
elemental اصلی
intrinsic اصلی
masters اصلی
seminal اصلی
quintessential اصلی
text اصلی
main line خط اصلی
main lines خط اصلی
first-hand اصلی
primordial اصلی
master اصلی
aboriginals اصلی
main خط اصلی
elementary اصلی
head اصلی
inherent اصلی
functional اصلی
primal اصلی
main <adj.> اصلی
germinal اصلی
primary اصلی
principle اصلی
fundamental اصلی
normative اصلی
elementarily اصلی
main stem خط اصلی
mainlining خط اصلی
mainlining اصلی
originals اصلی
rudimental اصلی
mainlines اصلی
mainlined اصلی
mainlined خط اصلی
radical اصلی
radicals اصلی
basic اصلی
mainlines خط اصلی
native code کد اصلی
basics اصلی
original اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
proto اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
primed اصلی
prime اصلی
quintessential <adj.> اصلی
major اصلی
vital <adj.> اصلی
primes اصلی
major <adj.> اصلی
essential <adj.> اصلی
majored اصلی
constituents جزء اصلی
main road جاده اصلی
authentic document مدرک اصلی
meats غذای اصلی
meat غذای اصلی
main lines نهر اصلی
main lines کانال اصلی
principal punishment مجازات اصلی
parant metal فلز اصلی
mainspring انگیزه اصلی
mainspring دلیل اصلی
backing metal فلز اصلی
avenues خیابان اصلی
primary colours رنگهای اصلی
avenue خیابان اصلی
principal stress خستگی اصلی
root valve شیر اصلی
substances ماده اصلی
peduncle ساقه اصلی
scape مفصل اصلی
substance ماده اصلی
headquarters شعبه اصلی
root segment بخش اصلی
root name نام اصلی
root directory دایرکتوری اصلی
habitats جای اصلی
proenomen نام اصلی
main roads راه اصلی
principal stress تنش اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com