English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
ultranationalism عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
Other Matches
nationalism ملیت ناسیونالیزم
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
extremists افراطی
out and outer افراطی
extreme افراطی
extremist افراطی
extravagant افراطی
far out افراطی
extreme <adj.> افراطی
drastic <adj.> افراطی
radical <adj.> افراطی
intemperate افراطی
extrimist افراطی
rigorous <adj.> افراطی
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
highflier ادم افراطی
highflyer ادم افراطی
sansculotte انقلابی افراطی
ultra individualism فردگرایی افراطی
schwarmerei احساسات افراطی
hardliner آدم افراطی
radical behaviorism رفتارگرایی افراطی
hardliners آدم افراطی
ultra ماورای افراطی
overgeneralization تعمیم افراطی
overreaction واکنش افراطی
go to extreme افراطی شدن
ultranationalism ملت پرستی افراطی
young turk افسر جوان افراطی
spread eagle میهن پرستی افراطی
go overboard <idiom> افراطی عمل کردن
radical افراطی افراط گرا ریشهای
extremism افراط کاری عقیده افراطی
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
chauvinism میهن پرستی افراطی شوونیسم
radical اصل سیاست مدار افراطی
radicals افراطی افراط گرا ریشهای
radicals اصل سیاست مدار افراطی
mendelism عقاید مندل
multiplicity of creeds تعد د عقاید
nihilism عقاید نهیلیستی
inquisitors مفتش عقاید
dogma اصول عقاید
inquisitor مفتش عقاید
feet on the ground <idiom> عقاید عاقلانه
censorship سانسور عقاید
dogmas اصول عقاید
religious tenets عقاید مذهبی
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
far-right extremist scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
lutheranism عقاید لوتر وکلیسای او
leninism عقاید اشتراکی لنین
medievalism عقاید قرون وسطایی
orientalism عقاید یا سیاست شرقی
small-minded opinions عقاید کوته نظر
paradoxical مخالف عقاید عمومی
soundboard عامل انتشار عقاید
rationale توضیح اصول عقاید
symbolic مط العه دلایل و عقاید
fascism اصول عقاید فاشیست
sounding board عامل انتشار عقاید
neologize دارای عقاید نوین
sounding boards عامل انتشار عقاید
symbolically مط العه دلایل و عقاید
sound off <idiom> عقاید را بیان کردن
mc carthyism سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
doctrinal عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
orthodox مطابق عقاید کلیسای مسیح
Machiavellian وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
junkerism عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
syncretic تلفیق کننده عقاید مختلف
syncretism اعتقاد به توحید عقاید همتایی
junkerdom عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
self expression ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
russify دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
public opinion polling استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
His political beliefs are old hat now . عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
inquisitions تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisition تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
ideogram تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
interfaith شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
shavian پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
brainwashing تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
heterodox دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
romanism اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
stalinize کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
fundamentalism اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
modernism نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
brainwashes تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Hungarian Activism [جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
censeur ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
owenism اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
economic determinism یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
leninism اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
bakuninism اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
ideological war جنگ عقیدتی جنگ عقاید
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
abysmal <adj.> خیلی بد
dumpiness خیلی
villainous خیلی بد
copious خیلی
dammit خیلی
damn خیلی
ten خیلی
very little خیلی کم
many خیلی
highly خیلی
not a few خیلی ها
far and away خیلی
in large quantities خیلی خیلی
for long خیلی
routh خیلی
very خیلی
to a large extent خیلی
much was said خیلی حرفهازده شد
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
iam in bad خیلی محتاجم
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
oftentimes خیلی اوقات
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
of vital importance خیلی ضروری
much worse خیلی بدتر
stentorian خیلی بلند
Many thanks! خیلی ممنون!
many persons خیلی اشخاص
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
number one خیلی خوب
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
too tough خیلی سفت
thank you very much خیلی متشکرم
level best خیلی عالی
level best خیلی خوب
lily white خیلی سفید
lower most خیلی پست تر
in no time خیلی زود
immensurable خیلی قدیم
it is very easily done خیلی به اسانی
many people خیلی از مردم
many people خیلی اشخاص
to pieces <idiom> خیلی زیاده
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
rotundily چاقی خیلی
toploftiness خیلی متکبر
ritzy خیلی شیک
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
He is a loose card . خیلی ول است
sappy خیلی احساساتی
wicked <adj.> خیلی خوب
superrabundant خیلی زیاد
subminiature خیلی کوچک
great <adj.> خیلی خوب
span new خیلی تازه
awesome <adj.> خیلی خوب
cool <adj.> خیلی خوب
skinless خیلی حساس
sick [British E] <adj.> خیلی خوب
swith خیلی عظیم
senseful خیلی حساس
really sick خیلی محشر
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
bone dry خیلی خشک
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
pixilated خیلی حساس
(a) snap <idiom> خیلی ساده
pianissmo خیلی نرم
overstrung خیلی حساس
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
very light خیلی سبک
hit bottom <idiom> خیلی پست
precisian خیلی دقیق
hand and glove خیلی صمیمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com