Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
legalism
عقیده به اصالت و الویت قانون
Other Matches
natural philosopher
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
phenomen
اصالت عرض اصالت عارضه
precedence
الویت
right of priority
الویت
priorities
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priority
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
table of precedence
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
ism
اصالت
gentility
اصالت
ism
اصالت .
genuineness
اصالت
genteelness
اصالت
originality
اصالت
gentrice
اصالت
realities
اصالت وجود
trinitarianism
اصالت تثلیت
genuineness
اصلیت اصالت
reality
اصالت وجود
textualism
اصالت متن یا نص
materialism
اصالت ماده
nobility
اصالت خانوادگی
empiricism
اصالت تجربه
principle of validity
اصالت الصحه
principle of permissibility
اصالت الجواز
primordiality
اصالت اصلیت
ingenuousness
اصالت نجابت
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
revivalism
اصالت احیا مذهب
monetarism
مکتب اصالت پول
particianship
نجیب زادگی اصالت
rationalistic
معتقد به اصالت عقل
institutionalism
مکتب اصالت نهاد
humanism
مکتب اصالت انسان
individualism
فلسفه اصالت فرد
pragmatism
فلسفه اصالت عمل
rationalism
فلسفه اصالت عقل
sophisticate
از اصالت وسادگی انداختن
individualism
مکتب اصالت فرد
vitalism
اعتقاد به اصالت حیات
materialist
معتقد به اصالت ماده
materialists
معتقد به اصالت ماده
gentry
مردمان محترم و با تربیت اصالت
ultra individualism
اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
realism
مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
idealism
خیال پرستی مسلک اصالت تصور
naturalism
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
subjectivism
اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
canon
قانون کلی قانون شرع
say's law
قانون سی . براساس این قانون
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canons
قانون کلی قانون شرع
bibliotics
بررسی دست نوشته برای تعیین اصالت ان
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
objectivism
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
subjective
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
credos
عقیده
faiths
عقیده
advice
عقیده
opinion
عقیده
tenet
عقیده
faith
عقیده
i am not of his mind
با او هم عقیده
belief
عقیده
opinions
عقیده
credo
عقیده
creedless
بی عقیده
concept
عقیده
creeds
عقیده
brainchild
عقیده
impression
عقیده
thoughts
عقیده
viewpoints
عقیده
thought
عقیده
impressions
عقیده
concepts
عقیده ها
idea
عقیده
ism
عقیده
ideas
عقیده ها
creed
عقیده
concepts
عقیده
viewpoint
عقیده
conception
عقیده
doctrines
عقیده
doctrine
عقیده
internal conception
عقیده
individualism
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
theosophism
عقیده به عرفان
impressions
عقیده خیال
freedom of belief
ازادی عقیده
the belief that
با این عقیده که
fortuitism
عقیده به اتفاق
cogency
قدرت عقیده
folkway
عقیده عامه
impression
عقیده خیال
divarication
اختلاف عقیده
suggestion
افهار عقیده
abjuration
ترک عقیده
espouse
عقیده داشتن به
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
espoused
عقیده داشتن به
dogmas
عقیده دینی
to think
[of]
عقیده داشتن
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
هم عقیده بودن
outside opinion
عقیده مردم
counterview
عقیده مخالف
Marxism
عقیده مارکس
espouses
عقیده داشتن به
espousing
عقیده داشتن به
my sentiment toward him
عقیده من درباره او
turnabout
تغییر عقیده
turnabouts
تغییر عقیده
pythagoreanism
عقیده به تناسخ
swear by
عقیده زیادداشتن به
coniviction
عقیده اطمینان
error
عقیده نادرست
errors
عقیده نادرست
to agree in opinion
هم عقیده بودن
view
نظریه عقیده
viewed
نظریه عقیده
convictions
عقیده محکم
tradition
عقیده رایج
irreconcilableness
سختی در عقیده
viewing
نظریه عقیده
views
نظریه عقیده
iam of the opinion that
من براین عقیده ام که
irreconcilability
سختی در عقیده
dogma
عقیده دینی
i maintain
عقیده دارم که ...
i maintain
بر این عقیده ام که ...
have
عقیده داشتن
having
عقیده داشتن
dissension
اختلاف عقیده
conviction
عقیده محکم
suggestions
افهار عقیده
hit off
هم عقیده شدن
i was under theimpression that
به این عقیده بودم که ...
suggestion
افهار عقیده پیشنهاد
pass an opnion
افهار عقیده کردن
suggestions
افهار عقیده پیشنهاد
i stand to it that
جدا عقیده دارم که
pronouncement
افهار عقیده رسمی
opine
افهار عقیده کردن
to make a suggestion
افهار عقیده کردن
Difference of opinion (in taste).
اختلا ف عقیده ( سلیقه )
change of heart
<idiom>
تغیر عقیده دادن
dissent
اختلاف عقیده داشتن
preconceive
قبلا عقیده پیداکردن
article of faith
اعتقاد و عقیده باطنی
sentimental
مبنی بر احساسات یا عقیده
irrationalism
عقیده نامعقول یا چرند
tradition
عقیده موروثی عرف
to be of the opinion that ...
به این عقیده باشند که ...
dissented
اختلاف عقیده داشتن
differences of opinion
اختلاف عقیده
[نظر]
dissents
اختلاف عقیده داشتن
pronounce
افهار عقیده کردن
pass an opinion
افهار عقیده کردن
make a suggestion
افهار عقیده کردن
express an opinion
افهار عقیده کردن
persuasion
اطمینان عقیده دینی
soft shell
دارای عقیده معتدل
orthodox
دارای عقیده درست
persuasions
اطمینان عقیده دینی
karaism
عقیده به نص تورات رداحادیث
suggest
افهار عقیده کردن
liberty of conscience
ازادی عقیده یا فکر
john's own opinion
عقیده خود جان
synecologic
دارای عقیده به استمرار
veered
تغییر عقیده دادن
veer
تغییر عقیده دادن
observe
افهار عقیده کردن
observed
افهار عقیده کردن
observes
افهار عقیده کردن
observing
افهار عقیده کردن
veers
تغییر عقیده دادن
pronounces
افهار عقیده کردن
I think it's ...
به نظر
[عقیده]
من این ...
I find it's ...
به نظر
[عقیده]
من این ...
to cherish an opinion
عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
dissentient
مخالف عقیده اکثریت
epicures
پیرو عقیده اپیکور
to venture an opinion
جسارتاافهار عقیده کردن
epicure
پیرو عقیده اپیکور
self expressive
پافشار در عقیده خود
to change one's tune
تغییر عقیده دادن
suggested
افهار عقیده کردن
pronouncements
افهار عقیده رسمی
suggesting
افهار عقیده کردن
suggests
افهار عقیده کردن
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
extremism
افراط کاری عقیده افراطی
apostasy
ترک عقیده برگشتگی از دین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com